دل آرام



بایگانی

۲۶ مطلب در دی ۱۳۸۷ ثبت شده است

جمعه, ۲۰ دی ۱۳۸۷، ۱۲:۳۰ ق.ظ

چون است به درد دیگران درمانی
چون نوبت درد ما رسد در مانی
من صبر کنم تا ز همه وا مانی
آیی بر ما چو حلقه بر در مانی

مولوی



پ.ن : حضرت نوح می گوید :
خدایا آنقدر تو را شکر می گویم
که از من خشنود گردی
و بعد از آن نیز
تو را شکر می گویم..

پ.ن : شجریان می خواند :
دردا که جز به مرگ نسنجند قدر مرد !

۲ نظر ۲۰ دی ۸۷ ، ۰۰:۳۰

پنجشنبه, ۱۹ دی ۱۳۸۷، ۱۲:۳۰ ق.ظ

شادم به مرگ خود که هلاک تو میشوم
با زندگی خوشم که بمیرم برای تو ...

۱ نظر ۱۹ دی ۸۷ ، ۰۰:۳۰

سه شنبه, ۱۷ دی ۱۳۸۷، ۱۲:۳۰ ق.ظ

یا امّاه ..

قتلوا ولله الحسین علیه السلام ابانا

۱۷ دی ۸۷ ، ۰۰:۳۰

يكشنبه, ۱۵ دی ۱۳۸۷، ۱۲:۳۰ ق.ظ

یک موی ز زلف کافر تو
غارت گر صد هزار دین دار

آن شد که ز وصل تو زدم لاف
اکنون من و پشت دست و دیوار !

عطار..



پ.ن : هیچ یادم نمی آد تا این حد ناراحت بوده باشم..

۱۵ دی ۸۷ ، ۰۰:۳۰

يكشنبه, ۱۵ دی ۱۳۸۷، ۱۲:۳۰ ق.ظ

۱۵ دی ۸۷ ، ۰۰:۳۰

يكشنبه, ۱۵ دی ۱۳۸۷، ۱۲:۳۰ ق.ظ

داشتم خاطرات دو سال پیش رو میخوندم
و حسرت می خورم گذشته و حتی آینده را.
نوشته های بچه ها رو می خوندم
..
آدمی که تنهایی را کشف کند
دیگر تن به جمعیت نمی دهد
و خیالش از نبودن ها آسوده می شود.
...
افتاده بودم توی برکه
پر از سنگ و گل
حمیدرضا می گفت :
فکر کردم مردی!
با سر و وضع خیس بهش گفتم :
آدم دوبار نمی میره!
..
کل شی هالک الا وجهه!

۱۵ دی ۸۷ ، ۰۰:۳۰

جمعه, ۱۳ دی ۱۳۸۷، ۱۲:۳۰ ق.ظ

قال فعلتها اذا و انا من الضالین
ففرت منکم لما خفتکم..
باید فرار کنم . شاید بیشتر از خودم..
باید فرار کنم..

غرق شدم ..

۱۳ دی ۸۷ ، ۰۰:۳۰

چهارشنبه, ۱۱ دی ۱۳۸۷، ۱۲:۳۰ ق.ظ

نعوذ بالله من الحور بعد الکور .. .

۶ نظر ۱۱ دی ۸۷ ، ۰۰:۳۰

چهارشنبه, ۱۱ دی ۱۳۸۷، ۱۲:۳۰ ق.ظ

الم تر انهم فی کل واد یهیمون
و انهم یقولون ما لا یفعلون
الا الذین آمنو و عملو الصالحات
و ذکروا الله کثیرا
و انتصرو من بعد ما ظلموا
و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون! 

شعراء
۲۲۵-۲۲۷

۷ نظر ۱۱ دی ۸۷ ، ۰۰:۳۰

يكشنبه, ۸ دی ۱۳۸۷، ۱۲:۳۰ ق.ظ

« و فدت علی الکریم بغیر زاد
من الحسنات و القلب السلیم
و حمل الزاد اقبح کل شی
اذا کان الوفود علی الکریم..
»
یادگار مولا علی (ع) بر مقبره ی سلمان فارسی

-- بی هیچ توشه ای به میهمانی ات آمده ام
نه دست پر و نه قلب درستکاری دارم
گنهکار و ستمکارم..
اما زشت ترین کار این است که به میهمانی بزرگی
چون تو بخشنده درآیند و با خود
خوراک و آذوقه ای برند..

پ.ن : بی قرارم..

۵ نظر ۰۸ دی ۸۷ ، ۰۰:۳۰