دل آرام



بایگانی

۱۹ مطلب در ارديبهشت ۱۳۸۷ ثبت شده است

شنبه, ۱۴ ارديبهشت ۱۳۸۷، ۱۲:۳۰ ق.ظ

نازنینا ما به ناز تو جوانی داده ایم...



دیگر اکنون...

۹ نظر ۱۴ ارديبهشت ۸۷ ، ۰۰:۳۰

جمعه, ۱۳ ارديبهشت ۱۳۸۷، ۱۲:۳۰ ق.ظ

۱. گفتم که کی ام !؟ گوشه نشینی که مپرس
خو کرده به هجر نازنینی که مپرس...!

۲. یادت نرسید باز به فریاد دلم!

۳. بهای ناچیز بودن را می پردازیم. همین!

۴. فرق من با بقیه شاید اینه که اگه ایرادی هم میگیرم
رئیس جمهور و کشور و مردم رو از صمیم قلب دوست دارم.
این مردم همون هایی هستن که به گفته ی امام عزیز
مثل جوان هایشان را از صدر اسلام به بعد ، تاریخ ندیده است.
اینها همون هایی هستن که وقتی ساز و برگ جنگ برایشان فراهم
نمی شد چشمانشان اشک را برای تاریخ به یادگار گذاشت.

یادش به خیر آن زمان که نخست وزیر می گفت‌ :
مملکت اسلامی به بن بست رسیده است!

و امام جواب داد :

مملکت اسلامی به بن بست نمی رسد
مملکت اسلامی را همین «پیرمرد ها » و «پیرزن ها » و «بچه ها»
از بن بست در می آورند!

همه چیز فریب است. دست روزگار را خوانده ام دیگر.
از آدم های خوب تصویر چنان زشت و مبهمی میدهد که عقل های
منطقی و ظاهرپرست ها را کور کند.

من این جمله را اول در مورد خودم می گویم و بعد هم در مورد کشورم
که اگر قرار است با پیشرفت مادی ، افول معنوی داشته باشیم.
من به پسرفت مادی راضی ترم.

بابا می گه :
با خدا باش و پادشاهی کن
بی خدا باش و هر چه خواهی کن!

۵ نظر ۱۳ ارديبهشت ۸۷ ، ۰۰:۳۰

چهارشنبه, ۱۱ ارديبهشت ۱۳۸۷، ۱۲:۳۰ ق.ظ

خدا با ما که دل تنگیم ، سر سنگین نخواهد شد...

۳ نظر ۱۱ ارديبهشت ۸۷ ، ۰۰:۳۰

سه شنبه, ۱۰ ارديبهشت ۱۳۸۷، ۱۲:۳۰ ق.ظ

ما و چراغ چشم و ره انتظار دوست...



۱.
آدم بزرگی بود...اما دل بست به کوچک ترین احساسی که نداشت
پر زد و رفت. مثل پرستوها . کوچ کرد و کوچک شد. آنقدر که دیگر
بزرگین احساس ها را هم نداشت که دل بسته شود مثل کوچکی هایش.

۲. یعنی چه که باران می کوبد به پنجره و کسی هم پشت در منتظر نیست.
انگار درس قبلی را یادت رفته است باران !
فکر کردی هر وقت بیایی قدمت روی چشم است. نه !
چشمان ما خیس است اما تو نیستی دلیل...!

۳. صدایت قشنگ بود به قدری که دست دلهره هایم به سختی لرزید
گذشته هایم جان گرفتند و شروع به دویدن کردند
جامی که سال های سال قطره قطره سرخش کرده بودند افتاد و
برای خودم،دلم سوخت...دلم شکست!

۴. نه آتش ابراهیم و نه هیبت موسی ، من سکوت مریم را باور کردم.
که هیچ کس به بازی معجزه اش نگرفت...
شب هایم شبیه کلمه شد و نمازهایم نم نم چکید از سقف زخمی.
حرف های دلم یک آیه مثل تو نیاورند
و تنها
دل به نزول آینه ها بستند .
شاید که بیایی...!

۱۴ نظر ۱۰ ارديبهشت ۸۷ ، ۰۰:۳۰

پنجشنبه, ۵ ارديبهشت ۱۳۸۷، ۱۲:۳۰ ق.ظ
به قول آقای فاطمی نیا : عشقت به ما ساخته...!
۱۲ نظر ۰۵ ارديبهشت ۸۷ ، ۰۰:۳۰

سه شنبه, ۳ ارديبهشت ۱۳۸۷، ۱۲:۳۰ ق.ظ

ای دست تو سازنده ی دل های بزرگ
ای عشق ، نوازنده ی دل های بزرگ
من منتظرم تو را که تشریف غمت
داغی است برازنده ی دل های بزرگ!

سید حسن حسینی



۱. و الخبیثات للخبیثین
و الخبیثون للخبیثات

و الطیبات للطیبین
و الطیبون للطیبات

سوره ی نور
آیه ی ۲۶

۲. میگه :
«جرات زندگی کردن داشت»
راست میگه...!

۳ نظر ۰۳ ارديبهشت ۸۷ ، ۰۰:۳۰

سه شنبه, ۳ ارديبهشت ۱۳۸۷، ۱۲:۳۰ ق.ظ

رسوای عالمی شدم از شور عاشقی...

ترسم خدا نخواسته رسوا کنم تو را !



۱. ویران شود آن شهر که میخانه ندارد!

۲. حرف تازه ای که نیست...
آسمون دلش گرفته است!

۳. تا ما رفتیم آفتاب شد.
دوباره که داره بارون میاد!

۵ نظر ۰۳ ارديبهشت ۸۷ ، ۰۰:۳۰

يكشنبه, ۱ ارديبهشت ۱۳۸۷، ۱۲:۳۰ ق.ظ

چی بگم...

به قول شهرام ناظری :

عشق داغی است که تا مرگ نیاید نرود...

۱۳ نظر ۰۱ ارديبهشت ۸۷ ، ۰۰:۳۰

يكشنبه, ۱ ارديبهشت ۱۳۸۷، ۱۲:۳۰ ق.ظ

بابا میگه :


مومنین هم دو دسته هستن.
اونایی که خدا رو واسه خودشون می خوان.
و اونایی که خودشون رو واسه خدا می خوان...!

۰۱ ارديبهشت ۸۷ ، ۰۰:۳۰