دل آرام



بایگانی

۱۸ مطلب در مهر ۱۳۸۸ ثبت شده است

يكشنبه, ۱۲ مهر ۱۳۸۸، ۰۱:۳۰ ق.ظ

تا سر زلف پریشان تو محبوب من است
روزگارم به سر زلف پریشان ماند ..

۱۲ نظر ۱۲ مهر ۸۸ ، ۰۱:۳۰

شنبه, ۱۱ مهر ۱۳۸۸، ۰۱:۳۰ ق.ظ
گر من از سرزنش مدعیان اندیشم
شیوه ی مستی و رندی نرود از پیشم!

زهد رندان نو آموخته راهی به دهی است
من که بدنام جهانم چه صلاح اندیشم؟!

شاه شوریده سران خوان من بی سامان را
زانکه در بی خردی
از همه عالم بیشم!

پ.ن : درست پنج سال پیش
بالای برگه ی امتحان درس کنترل فرآیند
برای دکتر پیشوایی این سه بیت رو نوشتم..

پ.ن : دیرم شده است..برای خودم زمزمه می کنم
حیلت رها کن عاشقا!
دنبال درس و مشق رو !!

دیرم شده است و وسوسه میشوم که کفش هایم
را در نیاورم..
زمزمه ادامه پیدا می کند که :

با کفش روی فرش رو!

پ.ن : از همه ی این حرف ها گذشته :
سر به زانو
دست بر سر
خسته دل
آزرده جان..
۳ نظر ۱۱ مهر ۸۸ ، ۰۱:۳۰

جمعه, ۱۰ مهر ۱۳۸۸، ۰۱:۳۰ ق.ظ
چهره ی خندان شمع ..آفت پروانه شد ..



سلام قول من رب الرحیم..

هیچ فکر نمی کردم این خبر رو اینگونه بشنوم
اگر چه همیشه حادثه ای بودم برای روزگار
و روزگار هم گاهی خوب تلافی می کند..

من به خودت..به اسم شریفت معتقدم
و هر چه دارم از خدای اسمت است..

من هر بار که از تو دلگیر بودم
و به نماز می ایستادم
احساس می کردم که ذکرهایم
نفوذ ندارد ..

شاید یادت بیاورم روزی
شبی را که کنار نخل ها
با هم خواندیم :
اللهم ارزقنا شهادت فی سبیلک..

شاید شبی دوباره
آن روزها را به یاد آوریم..

دعایت می کنم..
برای همیشه
۱۰ مهر ۸۸ ، ۰۱:۳۰

دوشنبه, ۶ مهر ۱۳۸۸، ۰۱:۳۰ ق.ظ

برای حمید و وحید :

قال هذا من فضل ربی لیبلونی أاشکر ام اکفر
و من شکر فانما یشکر لنفسه..

-سوره ی نمل- آیه ی ۴۰


پ.ن : دلم می خواست این را هر چه زودتر
برای خدای این خانه بنویسم..

پ.ن : اینقدر خاطره دارم که اگر شب باشد و
مهتاب از شیشه ی ماشین روی پلک هایم بیافتد
جرات ندارم نگاهی به آسمان بکنم..
دیدن ماه برای چشمانی حلال است که
خاطره ندارند..

اینبار شاید بیش از سه برابر آخرین باری که
به کوه رفتم ، بالا رفتیم..چیزی نزدیک به
۱۶ مایل .. ولی حتی فکر خستگی هم به ذهنم
نرسید..حتی آنقدر تشنه هم نشدم..
نگاهم به زمین بود و تنها می رفتم..
مدام حس می کردم که کسی انگار
پشت سرم می آید
یکی آمد و گفت : تنها آمده ای؟
فقط خندیدم و رفت ..

پ.ن : گاهی سوال کردن هم گناه است..
سوال داشتن هم همین طور..
این رو به وضوح از حس دلمردگی بعد از
یک سوال می فهمم ..

۱۰ نظر ۰۶ مهر ۸۸ ، ۰۱:۳۰

جمعه, ۳ مهر ۱۳۸۸، ۰۱:۳۰ ق.ظ

من به جمهوری آلاله ارادت دارم ..



بنفسی انت من مغیب لم یخل منا
بنفسی انت من نازح ما نزح عنا..

بنفسی انت ..

پ.ن : ای سید ما .. ای مولای ما
دعا کن برای ما ..

۰۳ مهر ۸۸ ، ۰۱:۳۰

پنجشنبه, ۲ مهر ۱۳۸۸، ۰۱:۳۰ ق.ظ

حال ما در فرقت جانان و ابرام رقیب

جمله می داند خدای حال گردان غم مخور ..

۰ نظر ۰۲ مهر ۸۸ ، ۰۱:۳۰

پنجشنبه, ۲ مهر ۱۳۸۸، ۰۱:۳۰ ق.ظ

گر چه از خاطر وحشی هوس روی تو رفت
وز دلش آرزوی قامت دلجوی تو رفت
شد دل آزرده و آزرده دل از کوی تو رفت
با دل پر گله از ناخوشی خوی تو رفت

حاش لله که وفای تو فراموش کند
سخن مصلحت آمیز کسان گوش کند ..



ما اون مستم که پا از سر ندونم .. ندونم . .

الحمدلله علی طول اناته فی غضبه
و هو القادر علی ما یرید..

۶ نظر ۰۲ مهر ۸۸ ، ۰۱:۳۰

چهارشنبه, ۱ مهر ۱۳۸۸، ۰۱:۳۰ ق.ظ

خدایا ..خدایا
یگانه تویی ..

همه گریه ها را
بهانه تویی..



ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات
سیجعل لهم الرحمن ودّا..

-------------------------
« شاید باور نکنی 
همیشه پشت نگاه تو سنگر گرفته ام
و جبهه ام
جز با جبروت مادرانه ات
نجوا نکرده است... »

شاید باور نکنی...
برای من همینقدر دلخوشی
تا آخر دنیا بس است..

----------------------

پ.ن :
آه از این دل که به صد بند
نمی گیرد پند!

۴ نظر ۰۱ مهر ۸۸ ، ۰۱:۳۰