دل آرام



بایگانی

۳ مطلب در آذر ۱۳۹۰ ثبت شده است

چهارشنبه, ۲۳ آذر ۱۳۹۰، ۱۲:۳۰ ق.ظ

ز سرو قد دلجویت مکن محروم چشمم را ...



پ.ن : امام تا آخرین لحظه هر کس را که در مصیبت او بی قراری می کرد
تسلیت می دادند...حتی به حضرت زینب (سلام الله علیها) چند نوبت
توصیه به صبر و شکیبایی می کنند..
اما وقتی خود عازم میدان می شود..وقت خداحافظی از دخترش سکینه..
در مقابل بی تابی او می فرماید :

سکینه جان..قلب پدر را آتش نزن . ..

پ.ن : قرآن حتی در بحث با کفار..از انصاف خارج نمی شود.
اما این روزها به وفور می بینم که بچه های مذهبی و مقید به اصول
در برخوردهایشان زیاده روی و بی انصافی می کنند..
خیلی از دوستان در شورش بد اخلاقی رسانه ای که در چند سال گذشته
انجام شد...به آدم های پاک و بیگناه تهمت دزدی و غیره زدند.
و حالا می بینند که رئیس قافله خودش چطور کج رفته است..
البته ما اکثر العبر و اقل الاعتبار

پ.ن : اصولا نمی دانم چرا ما بذر اختلاف در دلمان خوب جوانه می زند
و اگر دقت کنیم از همین راه تقریبا بین اکثر چهره های مطرح سیاسی
اختلاف و تفرقه پیش آورده اند..و البته اینها همه از یکجا آب می خورد..
مدام از هم بدگویی می کنیم..مدام تفاوت سلیقه ها رو به دعوا و
دعوا ها را با جدل و اتهام پراکنی تبدیل می کنیم.

و اذکروا نعمت الله علیکم اذ کنتم اعداء
فالف بین قلوبکم
فاصبحتم بنعمته اخوانا
...

البته گوش شنوایی ظاهرا نیست..

پ.ن : به فرموده امیرالمومنین
کسی که در راه حق به اشتباه می رود
همانند کسی نیست که در راه باطل است..

حالا بهتر معنای آن کلمات رهبرم را
در خطبه های نماز جمعه
بعد از ماجراهای انتخابات و انتصابات
درک می کنم ..

۱۸ نظر ۲۳ آذر ۹۰ ، ۰۰:۳۰

شنبه, ۱۲ آذر ۱۳۹۰، ۱۲:۳۰ ق.ظ

امام سجاد روحی له الفداء می فرماید که در شب عاشورا
کنار عمه ام زینب نشسته بودم و او مداوای من میکرد.
حضرت اباعبدلله در خیمه خویش مشغول اصلاح شمشیر خود بود..
و زمزمه می کرد :
یا دهر اف لک لک من خلیل
کم لک بالاشراق و الاصیل

من صاحب او طالب قتیل
و الدهر لا یقنع بالبدیل
..

و این اشعار را دو یا سه بار تکرار کرد.. و من مقصودش را
دریافتم و گریه راه گلویم را بست و بغض در سینه ام حبس شد
ولی جلوی اشک خود را گرفتم ...
اما عمه ام زینب . .
وقتی این کلمات را شنید..پریشان و گریان به خیمه ی برادر رفت..
تا اینکه به حسین (علیه السلام) رسید و با گریه می خواند :

واثکلاه لیت الموت اعدمنی الحیاة
الیوم ماتت فاطمة امی
و علی ابی
و حسن اخی...
وا مصیبتا..ای کاش مرگ مرا نابود ساخته بود ..
امروز مادرم فاطمه و پدرم علی و برادرم حسن از دنیا رفتند..

در این هنگام امام حسین (ع) خواهر را به آرامش فرا خواند..
زینب سلام الله فرمود : یا ابا عبدالله .. آیا کشته می شوی؟ جانم بقربانت.

و ترقرقت عیناه و قال :

لو ترک القطا لیلا لنام . ..

پ.ن‌ : در چند مکان مختلف در بین راه از مدینه تا مکه و بعد تا کربلا
امام اشاره می کنند به تقدیر الهی که 
و فدیناه بذبح عظیم...
و برای ما که در رکاب حسین (ع) نبودیم تا جان خود را تقدیم کنیم
تا لااقل سپری باشیم برای تیری که قلب حضرت را شکافت..
همان تیری که هرگز حضرت نتوانست از قلب نازنین اش بیرون بکشد..
برای ما .. کمترین وظیفه این است
که نگذاریم حادثه ی عظیم کربلا فراموش بشود..
و بدانیم مجلس امام حسین (ع) از بزرگ ترین شعائر الهی است..
حتی از صفا و مروه هم بزرگ تر ..
که امام حج را برای آن نیمه رها کرد.

پ.ن : آن دم آخر که حضرت از شدت جراحت روی زمین افتاده بودند..
به سختی به شمشیر تکیه دادند..
با این حال هیچ کس جرات نداشت نزیک به حضرت بشود
و حمله کند 
و می ترسید که هنوز رمقی در بدن پسر علی باشد..
پس شمر لعنه الله علیه که این حالت بدید
دستور داد تا به خیمه های حضرت هجوم ببرند ..
تا معلوم شود که چقدر از توان حضرت باقی مانده..
و همانجاست که امام آن جمله ی معروف را می خواند که

ان لم یکن لکم دینا فکونوا احرارا فی دنیاکم...

و بعد امام سنگینی در سینه ی خود احساس می کند..

و الشمر جالس علی صدرک ..
و مولغ سیفه علی نحرک . ..
قابض علی شیبتک بیده
ذابح لک بمهنده ..
۱ نظر ۱۲ آذر ۹۰ ، ۰۰:۳۰

شنبه, ۱۲ آذر ۱۳۹۰، ۱۲:۳۰ ق.ظ

السلام علی الرضیع الصغیر



...

۳ نظر ۱۲ آذر ۹۰ ، ۰۰:۳۰