دل آرام



بایگانی

Unknown

چهارشنبه, ۲۳ بهمن ۱۳۸۷، ۱۲:۳۰ ق.ظ

خرمنی نیست که غم های تو بر باد نداد 

خانه ای نیست که سودای تو ویرانه نکرد 

 آخرش چرخ به زندان مکافات کشید 

 هر که را سلسله ی موی تو دیوانه نکرد!

پ.ن : مغزم پر شده از بوی باروت و جنگل خیس..
امان از دست این احساسات متناوب میرزا کوچک خانی!

پ.ن : ما از هم متنفریم..ما از جون هم چی میخوایم؟
ما به هم رحم نداریم..ما از حق هم بالا می ریم..
ما دستمون به ظلم درازه..ما از خدا نمی ترسیم..

۸۷/۱۱/۲۳

نظرات (۷)

آتشی نیست که از کنده تو بلند نشد!
دیدید٬ آخرش حرفهای ما که افاقه نکرد  ولی ظاهرا که این شکایتهای شما دامن ما را هم گرفت!!!!!!!!
سلام ...
به وبلاگ من هم سر بزن...
...
شوخی کردم...
محمد اون  ع من بودم اسمم رو اشتباه زدم... دی
حمیدرضا من اتفاقا چند وقت پیش یاد اون صحنه
افتادم که توی آبردین..یهو همه ی فایل ها و
دفتر و دستکت رو باد برد :دی و هیچ بکاپی هم
نداشتی می خواستی جمع کنی برگردی :دی

البته بعدش هم یاد امامزاده Drew افتادم که هر
کاری کرد نتونست کامپلوترت رو شفا بده..

آها ...یادته شجریان گذاشته بودم توی آفیس
بعد اون خانومه که خیلی منو دوست داشت
اومد گفت که یواش تر آواز بخون؟
منم گفتم : این بهترین تعریفی بود که یکی ازم کرده بود :دی
آره...خدا خودش  ... والا باید یکسره جمع میکردم و مستقیم میرفتم ایلام..

هاهاها...
ما از همه چیز می ترسیم الا خدا ...
می ترسیم همه چیزمونو از دست بدیم ولی نمی ترسیم که ممکنه خدا رو از دست بدیم..
ای کاش خدا همه چیز و همه کس و همه امیدمون بود و بس!
.........
هر که تو را یافت چه گم کرد.. هر که تو را گم کرد چه یافت!!!
سلام.......واقعا وبلاگ زییبایی دارین. بهتون تبریک میگم!                اما حیف که دل من هنوز تنگه..........

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی