دل آرام



بایگانی

Unknown

يكشنبه, ۲۶ تیر ۱۳۸۴، ۱۲:۳۰ ق.ظ

بیدل با ظرافتی عمیق می گوید:
«در آن محفل که درد عشق ساقی است
   تمنا باده است و ناله میناست...»

پ.ن۱:می نویسم هر چند با سکته های چند روزه!..زیرا که به قول
عین القضات همدانی نشاید که ننویسم.

پ.ن۲:حتی اگر این تنفرهای دقیقه ی ۹۰، حقیقت هم داشته باشد
من آن را باور ندارم...یادم می آید همیشه برای هر چیز به دنبال دلیل بودم..
همان ایام کودکی فهمیدم تنها چیزی که دلیل نمی خواهد محبت است..
اما حال می فهمم گاهی ارزانترین کالای یک فروشنده ی دوره گرد!
نفرت و کینه است..

پ.ن۳: ان ربی لسمیع الدعا...

پ.ن۴: و این ماه ، مدام ایهام لطیف و گزنده ی این کلمات ساده در ذهنم
تداعی میشد که 
«شکست هر چه باشد خنده ی ماست...»

پ.ن۵: اگر رفیق شفیقی درست پیمان باش!
این بیدلی ها را به حساب های باز نشده بگذار
به اکسایش زخم های کهنه
به بی نیازی های مرده...
من خود میدانم..مسافر راه های ناگزیرم و خسته ی فحش های نخورده!
محکم تر از همیشه..
من دست حضرت عباس را در امتداد ذوالفقار علی میدانم
کمتر دست هایی از دست پیدا میشوند!

پ.ن۶: «چرت و پرت» هایم همیشه به مزاح آلوده است..
از زمین خنده خار اخم بیرون می زند               خنده انگار از شکاف زخم بیرون می زند
خنده های گاه گاه انگار ره گم کرده اند          یا که هق هق ها تقید در تبسم کرده اند
آنچه این نسل مصیبت دیده را ارزانی است          پوزخند آشکار و گریه پنهانی است
گر چه غیر از لحظه ای در چهره ها پاینده نیست            
« 
پوزخند است این شکاف بی تناسب خنده نیست!»

اگر ترس از بر هم زدن آشیان پرنده ای به رنگ اطرافم نبود..زود تر از این به اعماق همان
دریا ها می رفتم..آشیان پرنده نباید ویران شود..حتی اگر تمامش خار و خاشاک باشد..

پ.۷: بر فراز قله های متروک خاطره ایستاده ام،کمی که به این کوه های خاک خورده
نسبت زمین بدهید مرا خواهید یافت..به خوبی تاثیر خود را بر اطرافیانم حس میکنم..
گاهی بسیاری از جملات آنها ادبیات گستاخانه و مجرمانه ی من است...

پ.ن۸: سیگار،سیگار است..حتی اگر از طرف نارنجی کشیده شود!
(به این می گویند زاویه ی دید متفاوت!)

۸۴/۰۴/۲۶

نظرات (۶)

سلام . جالبه که بی دلیل میشه محبت کرد ولی بی دلیل نمیشه نفرت داشت
Congratulation the Return of Mohamad.
We are 4kerim. even you update here temporarily.
به طور خیلی اتفاقی روی لینکت کلیک کردم.
و بعدش گفتم فوقش می رم این بار ۹ ردیف براش می نویسم:
آپدیت کن!
.
.
آپدیت کن!!!!!!!!!
خب ولی حالا به جاش باید بگیم
تولدت مبارک!
البته فقط یک ردیف!
ـ(بر فراز قله های متروک خاطره) به نظرم حرف نداشت! همین طور جمله ی بعدیش
شروع شد دوباره!!!
پ.ن۶ واقعا جالبه...مخصوصا:آنچه این نسل مصیبت دیده را ارزانی است پوزخند آشکار و گریه پنهانی است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی