دل آرام



بایگانی

Unknown

سه شنبه, ۲۸ تیر ۱۳۸۴، ۱۲:۳۰ ق.ظ

عارفی وارونه حس می کرد

و کرامات غریبی هم داشت

مثلاً تشت طلا را لگن مس می کرد!




۸۴/۰۴/۲۸

نظرات (۷)

This is the story of my life and many others. This is true. Once-up-on a time, I had nothing but gold. My heart, my soul, my mind, all were made of gold. I got lost, than I started to see nothing but myself. I am now that Aref. When you are lost, you lose your connection. When you lose your connection, you do not see that you are changing the gold to Copper. Indeed your are changing all your gold to copper, yet you see nothing but gold. Do not ask me connection with whom. You know it, yes this is right, connection with yourself, with your God.
As soon as you think you are making gold, surly you are making copper.
Sincerely
Your Uncle. Mohsen
محمد جان! خیلی نگاه ظریف و قشنگی بود. من عاشق نگاه هایی با زوایای متفاوتم. بعد از همه دلتنگی ها برگشتن دوباره تو مرهمی ست... با این حال معتقدم خدا برای همه راهی گذاشته تا اکسیر عشق بنوشند و دوباره زر شوند
baz khoobe ke mesle arefe bozorg kazemeini"vaaraane!!" hes nemikonad!!:D
مرد حسابی مس کردن طلا هم عرضه میخواهد! خیلی ها هستند که نمی تونند این کار را بکنند!
لینک مارو چرا نگذاشتی؟
اولا که اگر اسم نمیذارید لااقل آدرس وبلاگتون را بذارید! بعد بگید : لینک «مارو» چرا نذاشتی!؟
ثانیا من به مارو عقرب و سایر خزندگان لینک نمیدم!!!
ای بابا! چرا لینک من را فقط یک بار گذاشتی!؟

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی