دل آرام



بایگانی

Unknown

سه شنبه, ۱۸ مرداد ۱۳۸۴، ۱۲:۳۰ ق.ظ

کم است این همه دلواپسی ٬کم است..
لابه لای این همه کنایه گاهی گم میشوم
و نمی دانم چرا دیگر علاقه ای به پاسخ ندارم
شما هستید و جای خالی ِ بعد از من‌ غریب..
مسیحای من!
دیگر این سربازان شجاع و مغرور توان جنگ ندارند
و تاب ملامت های من را !
مسیحای من!
حالا که آخر جنگ است...
ترجیح می دهم
مثل یک فرمانده ی دل سرد بمیرم!
چراغ های جنگل را خاموش کنید
بگذار باران ببارد بر این چشم های رو به خاک
مرگ نزدیک به انتهای ترس است..
و ترس تظاهر به جاودانگی!
آی دانش آموزان کلاس پنجم!
اگر میتوانید
جای خالی  آخر سوال چهارم را پر کنید!

۸۴/۰۵/۱۸

نظرات (۵)

مسیحای من!
دلواپسی هامو بگیر از من
غم ها تو ای آینه حاشا کن
بی خیال . جنگ خیلی وقته که تموم شده رفیق .
۱۹ مرداد ۸۴ ، ۰۴:۳۷ سید علی علوی
چون دل آرام میزند شمشیر
سر ببازیم و رخ نگردانیم

سلام
از آشنایی با شما خوشحالم
چراغ ها را خاموش کنیم
و شب را به اولش برگردانیم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی