دل آرام



بایگانی

Unknown

شنبه, ۲۹ بهمن ۱۳۸۴، ۱۲:۳۰ ق.ظ

بگذریم...
حالا دیگر سایه عشق ما از سر همه تان کم!

نمی دانم تو هم مقصود زیرکانه ی -بامداد- را می فهمی؟
یا همچنان می خواهی ثابت کنی که ...
(چیزی که هیچ وقت ادعایش را من در خود نکردم
ولی تو در خود ثابتش کردی!!)
مقصودش از :
من عشقم را در سال بد یافتم،
که میگوید، مایوس نباش،
من امیدم را در یاس یافتم،
مهتابم را در شب،
عشقم را در سال بد
و هنگامی که داشتم خاکستر می شدم،
گر گرفتم...

پ.ن: من به دنبال یک آغاز ساده ام.
آغازی که همه اش از خود گذشتن باشد...
اصلا برای همین بود که آمدم!

من خودم را نذر امام زاده کرده ام!!
میروم و مثل هزار هزار آدم بهتر از من ،
خودم را گم می کند بین این همه مست...
این همه شور...که تو حتی حرارتش را از دور
هم احساس نمی کنی!


بزرگترین آرزویتان چندان برایم مسخره و
مسخ شدنتان در -یک نام برای خود- چندان چندش آور است
که حتی لحظه ای در کنارتان این بوی تعفن
آرامم نمی گذارد!
دنبال یک آغازم
یک آغاز ساده...خیلی ساده!
مثل خودم!

«هر آغازی، ادامه ایست،
و کتاب حوادث، همیشه از نیمه آن باز می شود.»

آنا شیمبروسکا

پ.ن:شعار هفته:
تو زندگی، هیچ مشکلی نیست که مهم باشه،
اگر هم باشه، مهم نیست.

۸۴/۱۱/۲۹

نظرات (۶)

روغن سوخته نذر امام زاده ...
تو ساده ی؟؟؟
لابد هنوز خاکستر نشده ایم که با معجزه ای گر بگیریم... باد صبای من به روز شد.
"حالا دیگر سایه عشق ما از سر همه تان کم!"
گریه من یکی را در آوردی!
من به تو لقب پدر CBT ایران را اعطا می نمایم
به موجب این عنوان ماهیانه چند دلار از صندوق ذخیره ارزی به تو داده می شود!
تو هم با این تافل دادنت
پدر PBT  ایران لقب می گیری!

برو حال کن!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی