دل آرام



بایگانی

Unknown

دوشنبه, ۲۸ فروردين ۱۳۸۵، ۰۱:۳۰ ق.ظ

ای نگاهت نخی از مخمل و از ابریشم!
چند وقت است که تنها به تو می‌اندیشم

به تو آری! به تو یعنی به همان منظر دور
به همان سبز صمیمی، به همان باغ بلور

به همان سایه، همان وهم، همان تصویری
که سراغش ز غزل‌های خودم می‌گیری!

به همان زل زدن از فاصله ی دور به هم
یعنی آن شیوه ‌ی فهماندن منظور به هم

به تبسم، به تکلم، به دل آرایی تو
به خموشی، به تماشا، به شکیبایی تو

به نفس‌های تو در سینه ی سنگین سکوت
به سخن‌های تو با لهجه‌ی شیرین سکوت

شبحی چند شب است آفت جانم شده‌است
اول اسم کسی ورد زبانم شده است

در من انگار کسی در پی دیدار من است
یک نفر مثل خودم عاشق دیدار من است!

یک نفر ساده، چنان ساده که ار سادگی‌ اش
می‌شود یک شبه پی برد به دلدادگی‌ اش

آه! ای خواب گرانسنگ سبکبار شده!
بر سر روح من افتاده و آوار شده!

در من انگار کسی در پی انکار من است
یک نفر مثل خودم تشنه دیدار من است

آی! ای بیرنگ‌تر از آینه یک لحظه بایست!!!
راستی! این شبح هر شبه تصویر تو نیست؟

اگر این حادثه ی هر شبه تصویر تو نیست
پس چرا رنگ تو  و  آینه اینقدر یکیست؟؟؟

۸۵/۰۱/۲۸

نظرات (۸)

به جواد:
این مفهومه؟‌:دی

به یوسف:
فکر کنم به خاطر این پست
مدتها دعوا کنیم...عیب نداره می ارزه!

به هومن:
صادق هم که فردا میاد پیشت...
خوشت باشه!

به هومن:
که باشد مه؟!

به خاسا :
برو بابا!
رنگ تو و آینه
عجیب زیباست .....
یا علی
محمد جان سلام
از سه شنبه دیگه فقط جای یکنفر هنوز پیشم خالی است...
قول میدم جاتو خیلی خالی کنم...
ایشالا تابستون میام خونتون اون ور دنیا!!!
از طرف دیگه چقدر شعر زیبایی انتخاب کردی؟؟؟؟

اگه گفتی که باشد مه؟! :دی

به همان زل زدن از فاصله ی دور به هم
یعنی آن شیوه ‌ی فهماندن منظور به هم
خیلی چاکریم..
الهی دردهای گاه گاهی
به پیش رو گناه و بی گناهی
تمام زخم هایم را شمردم
پریشانی، غریبی، رو سیاهی

سر انجام روزی ته مانده خاطره من را با پک آخر سیگارت دود خواهی کرد!

آه (با ه ممتد از اعماق وجود!)
من نفهمیدم چرا باید دعوا کنیم؟؟؟؟ منظورت عقل و عشقه؟؟؟ این ربطی به اون نداره که... شایدم منظورت چیز دیگس؟؟؟ راستی کسی میدونه چرا بعضیا ساعت ۳ نصف شب    اس ام اس    میزنن که میلی نزدی!!! آدم و زا به راه میکنن نصف شبی بعدش که صبح بلند میشی میبینی ریپلای کردن؟؟؟؟؟؟؟؟ اولین باری بود که با بیشتر از ۹۰ ٪    حرفات موافق بودم.... پیشرفت خوبیه... نه؟؟؟
این حس که یسری فکر میکنن منظور کامنت های من اونا هستن از کجا ناشی میشه؟؟؟ یعنی فکر میکنن اصلا در تیر رس نگاه و فکر منن؟؟؟؟؟ بابا بیخیال... شما رو با ما و ما رو با شما کاری نیست بالامجان!!!! انقدر به خودتون نگیرین... البته الان م.ب (ززززززززززززززز) در دفاع ازشون میاد وسط گود. بالاخره م.ب است دیگه!!!!!!!!!
به یوسف: درکت می کنم!

به جاسا: این شبیه یکی از پست های من نبود؟

به محمدصدرای عزیز:

خیلی مخلصیم!...
وی.بی: واج آرایی رنگی .. فرهنگ دوزندگی!
ام.بی: گربه ای بر سر دیوار همسایه!
بقیه: آخر عمرشه!
جاسا: مراسم تدفین. دوشنبه عصر!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی