دل آرام



بایگانی

Unknown

شنبه, ۲۵ آذر ۱۳۸۵، ۱۲:۳۰ ق.ظ

«پرید از سر بامم کبوتری که تو بودی
شکست پیش نگاهم ، صنوبری که تو بودی

چه سخت می رود از یاد ، یاوری که تو باشی
چه ساده دادمش از دست ، باوری که تو بودی

هزار مرتبه گفتند و باز تازه و گیـراست
حدیث ِ کهنه ی عشق مکرری که تو بودی....»



پ . ن :‌ اللهم ارزقنا شفاعة الحسین...

۸۵/۰۹/۲۵

نظرات (۳۱)

چقدر ابیات زیبایی بود...
سلام. چطوری. خواستم ازت کمکی بگیرم. ما یک وبلاگ انگلیسی زبان زدیم که می خواهیم در بین افراد غیر ایرانی تبلیغ بشه. لطفا در این راه کمکمون کن.
http://manna.blogfa.com/
ممنون
حاجی زیبا نوشته بودی
خوش به حالت داداش صدرا...داری میری..همه رو می تونی ببینی..مخصوصا صداهای گرم خیلی ها رو بشنوی دوباره!...

سرم درد می کنه...خسته می شوم گاهی از این آدم های دروغین!..
خوش به حالت داداش صدرا...داری میری..همه رو می تونی ببینی..مخصوصا صداهای گرم خیلی ها رو بشنوی دوباره!...

سرم درد می کنه...خسته می شوم گاهی از این آدم های دروغین!..
آخ جون سوغاتی :دی ..
بهتره آدم وقتی خودش در صحنه حضور نداشته حداقل از کسی یا کسانی که بی طرف و بی غرضند و مورد اطمینان سوال کنه حقیقت امر چی بوده.... (در مورد دیدارآقای احمدی نژاد با دانشجویان دانشگاه امیر کبیر)  ...
اولا : ممنون از ادب نوشتاری تون
کمتر پیش میاد کسی حرف مخالف بزنه
اما با لحن مودبانه.

دوما : من کی گفتم بودم؟
شما از کجا میدونین که من از کجا اطلاعات گرفتم؟
من تقریبا اینجا ۱۵ تا سایت خبری ایرانی رو هر روز
می خونم
که تقریبا آرایش مختلف دارن.
از بین دوستای خبرنگار یا فعال در شبکه های خبری هم
دوستایی دارم که بعضی فیلم ها یا عکس ها رو می فرستن
که هیچ کدوم از سایتها منتشر نمی کنن.
خیلی از این دوستان هم دید سیاسیشون انقلابی نیست
و همسو و البته هم راستا نیستیم!

سوم: من فکر کنم گفتم که رئیس جمهور تا آخر حرفاش
رو محکم و آرام ادامه داد.این رو قبول ندارین؟
حرف های که در مورد آقای خاتمی زدم.(البته اونجا هم
نبودم - چون اون زمان هم بیکار نبودم)
هم همه اش کلی بود و چیزهایی که همه میدونن.
گفته باشم که من سوغاتی نمی خوام!
منظورم اینه که خودت رو خیلی تو زحمت نندازی!
البته رد احسان هم که می دونی!
کار خوبی نیست! :دی
آقا تحت فشار نذارین!
واسه هیچ کس چیزی نمی آرم دعوا نشه!
ناز باشی!! همچین میگه تحت فشار نذارین،
انگار حالا ما اگه تحت فشار بذاریم اتفاقی میوفته! :دی
دیشب صدای تیشه!!!است تا آن جایی که من میدانم..
 ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد
                   در دام مانده باشد صیاد رفته باشد

     آه از دمی که تنها با داغ او چو لاله
     در خون نشسته باشم چون باد رفته باشد

                   خونش به تیغ حسرت یارب حلال بادا
                   صیدی که از کمندت آزاد رفته باشد
 
     از آه دردناکی سازم خبر دلت را
     وقتی که کوه صبرم! بر باد رفته باشد

                    شادم که از اسیران دامن کشان گذشتی
                     گو مشت خاک ما هم بر باد رفته باشد . . .  "
1 ) شعری که من حفظ هستم اینه :
ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد
در دام مانده باشد صیاد رفته باشد

آه از دمی که تنها، با داغ او چو لاله
در خون نشسته باشم چون باد رفته باشد

امشب صدای تیشه از بیستون نیامد
شاید به خواب شیرین، فرهاد رفته باشد

خونش به تیغ حسرت یا رب حلال بادا
صیدی که از کمندت آزاد رفته باشد

از آه دردناکی سازم خبر دلت را
وقتی که کوه صبرم بر باد رفته باشد

رحم است بر اسیری کز گرد دام زلفت؟
با صد امیدواری ناشاد رفته باشد

شادم که از رقیبان دامن کشان گذشتی
گو مشت خاک ما هم، بر باد رفته باشد

پرشور از "حزین" است امروز کوه و صحرا
مجنون گذشته باشد فرهاد رفته باشد



از حزین لاهیجی ( وفات : 1180 قمری)

2) از  اونجا که حزین آدم اصولا آمارگیری بوده
بعیده که اخبار دیشب رو فرداشبش اعلام کنه! :دی

3) اله آلیس !
راستی جاسا !‌
جوابت رو حضوری میدم!
فعلا :
کیپ یور شیرت آن!
من کی از کوره در رفتم که میگی کیپ یور شرت آن!
تازه الان سرما هم خوردم و کلی لباس اضافی پوشیدم!!
بیا برات یک کلاس فشرده یک روزه مبارزه با اشرار خطرناک و تعمیرکننده های قاتل بذارم! :دی
من با خوندن قسمتهایی از یک نوشته هرگز نه کسی و نه عقیده ی کسی رو قضاوت می کنم... من کاری ندارم کی طرفدار کیه و کی مخالف... به هیچ کدوم از سایتهای خبری و خبرنگاران هم به قدری که به برادر خودم اعتماد دارم - اطمینان ندارم... برا همین چون حرفهای شما و دوستان نشون میداد انگار هیچکدوم اونجا حضور نداشتین این پیشنهاد رو دادم... این صرفا نظر منه- شما آزادین هر جور دوست دارین به قضیه نگاه کنین... دو نفر ممکنه یک اتفاق رو به دو شکل متفاوت ببینن و برداشت کنن... من نمی خوام به کسی توهین کنم اما برادرم به عنوان شخصی بی طرف گفت  :اونجابودکه چهره ی واقعی آقای احمدی نژاد رو دیدم.. به خاطر احترامی که برای روح بلند شما قائلم-با اینکه شناختم از شما کافی نیست ولی به این حرفم ایمان دارم- و چون اینجا جای این حرفها نیست و همین الآنم بیش از اون اشارتی که می خواستم کردم - دیگه سعی می کنم چیزی نگم... اینکه اصلا چرا اینا رو گفتم  به خاطر این بود که تعجب کرده بودم از حرفهای شما و دوستان- خصوصا شما که گفته بودید اونجا خبرها بهتر و به نوعی بی سانسورتر به دستتون می رسه [جمله ی دقیق صحبتتون یادم نیست- اما برداشتم این بوده..] به هر حال ... عذر می خوام اگه موجب ناراحتیتون شدم... خدا هدایتم کنه... حق نگهدارتون... یاخبیر
راستی آروم و به ظاهر محکم حرف زدن وقتی برا عوام فریبی باشه به چه درد میخوره؟ زدن چهار کلام حرف توخالی یا تکذیب حقایق  به شکل به ظاهر محکم یا کوبنده زشته یا زیبا و تحسین برانگیز؟ .... کمی فکر کنم[-یم] :)  همین...
چند نکته ی بی ربط ! :  ( جهت تنویر افکار...)

روح بلند اوون کسانی بودن
که برای دفاع از عقیده ی پاکشون
و در راه رضای خدا و پیروی از راه امامشون
تمام زندگی را به اهلش !
واگذاشتند و رفتند و ....
ما رو تنهای تنهای گذاشتن!
میون یه عده که در تمام تاریخ مثل امتحان های
بی مایه تکرار میشوند!
امتحان سست و سبک برای آنها که درس های رو خوب
بلد بودند!

نه خیر!
روح من بالا نیست...بدبخت است!
بدبخت است که حالا حتی عرضه ی دفاع از
خون شهدایی رو که به خاطر خدا و مردم (عامه ی مردم...
نه خواصشون! و نه بی خاصیت هاشون!)
رفتند رو نداره!
خاک بر سر این روح که باید جلوی متلک های
گاه و بیگاه خویشتنداری کنه و حتی یه کلمه نگه
بی عرضه ها!
کجا بودید اوون زمان که ...

توی این ده پونزده سال گذشته
کدومتون جرات داشتین بگین
راه شهدا رو دارین ادامه میدین؟
کدومتون حرف از خدمت نزدین و
اکثرتون بر خلاف هدف های انقلاب
چون خودتون ضعیف و بی خاصیت شده بودین
به دزدی و رانت و ... رو نیاوردین؟؟

آقا اگه یکبار توی این مدت یکی تون جرات کرد
بگه راه شهدا ....
همه اش گفتین : گفتمان و تساهل و ...
تا یه سری بزدل و بی مغز رو دور خودتون جمع کنین
بعد به احمدی نژاد میگین عوام فریب؟؟

عوام فریب شماهایین که حالا همه تون شدین از قشر
مستضعف ( ما که نبودیم و نیستیم! اما شما نبودید و شدید!!!)

نجفی رو نگاه کنین به چه ... ای افتاده :
این همون نجفی استاد ریاضی شریفه؟؟؟
http://shahrefarda.com/showtext.php?id=192
هیچ نمی دونستم
مداح و روضه خووون بوده ا

وقتی نجفی که آدم حسابیتونه اینطوری شده
شما ها چی دارین بگین؟
اوونوقت احمدی نژاد عوام فریبه؟

من نگفتم عمل به شعارها ...آقا شما حتی جرات نداشتین
شعار ارزشی بدین!
بر فرض که احمدی نژاد عوام فریبی کرده
دست کم در شعارهاش جرات کرد که حرف دل ما رو بزنه.
حالا عمل پیش کش!
برای روح های بدبختی مثل من
توقع عمل داشتن خیلی بیجاست!!!
خوش به حالت که به درست یا به غلط یکی رو داری که بهش امید داری.
اوه!‌این جا چه خبره؟ فکر کردم الان می آم با یک سری جمله ی لطیف مواجه می شم...
به جاسا ! :



گرمای نگاهت
سرمای درونم.
یخ بود که می‫گفت به خورشید:

بگذار که تا اول مرداد بمونم!!!

حرف ها برایت دارم ...
کجایی ؟؟؟
در این تنهایی دیگر شانه هایم هم سنگ صبورم نیستند...
به فاطمه.س :

یعنی شخصیت وبلاگ رو در حد شامپو فرض
کردین دیگه!!!
نه به جون عزیزت محمد .. جدی گفتم.

...

من که رفتم بنویسید دمش گرم نبود
بنویسید صدا بود ولی نرم نبود

بنویسید که باران به خیابان برخورد
بنویسید که مردی به زمستان برخورد

خانه در خاک و خدا داشت ، تماشایی بود
بنویسید دو خط مانده به تنهایی بود

بنویسید که با چلچله ها الفت داشت
اهل دل بود وَ با فاصله ها نسبت داشت

بنویسید زبان داشت ولی لال نشد
بنویسید که پوسید ولی کال نشد

پُرِ طوفان غزل بود ولی سیل نداشت
بنویسید که دل داشت ولی میل نداشت

پنجه بر پنجره ی روشن فردا می زد
وسعت حوصله اش طعنه به دریا می زد

به ملاقات سپیدار و کبوتر می رفت
گاه با بال و پر چلچله ها ور می رفت

وقتی از چار جهت پنجه پاییز افتاد
او به فرمول فروپاشی گل پاسخ داد

تا صدای دل خود چند تپش فاصله داشت
گاه با فلسفه ی عشق کمی مسئله داشت

بی گدار آب نمی زد به دل برزخ عشق
لحظه ای سرد نشد در نوسان یخ عشق

برزخ از پنجره چشم دلش گل می کرد
هر چه می دید نمی گفت ، تحمل می کرد

...

شاید هم به قول تو باید اپلای کنم! :دی
سلام خاسا :‌

زنگ بزن علیرضا کارت داره!
دل سپردن در الست . سلام و یاعلی
عشق باعث شد که دل سامان گرفت...
.
.
شاعری رهرو بود
جهت قبله نما را میدید
منکران طعنه ی تکفیر زدند
"از چه رو سیر مقامات نکرد!"
.
این حرفها و مخالفتا از وقتی شروع شد که:

چار تکبیر رسا بر روح مردی خوانده شد
طفل بیداری به مکر فوت و فن خوابانده شد
.
و تحلیل این افاضات ما رو به اینجا سوق میده که:

انسانهای طاغوت زده مثل...(حیف که دوست ندارم اسباب رنجش خاطر خیلیا که این وبلاگ رو میخونن فراهم کنم!!)
من بازم می گم روح شما بلنده... بین کسی که راه شهدا و یادشون تو دلش کمرنگ نمیشه با ...اونایی که نمی خوام اسم ببرم - خیلی فرقه... شاید کم باشن آدمهایی که جنس دردشون مثل یا شبیه شما باشه ولی اینجورم نیست که هیچ کسی دیگه نباشه که چنین دردهایی نداشته باشه..دردهایی که گاه دل آدمی رو از مرز انفجار هم می گذرونه... من نیازی ندارم به اینکه کسی باور کنه توی این زمینه و خیلی موارد دیگه دردمون از یه جنسه - چون خدایی که شاهدمه کفایتم می کنه... یا حق
سلام

وبلاگ  زیبایی داری
موفق باشی

خوشحال می شم که به وبلاگم سر بزنی

بای
بله
خون شهدا  یاد شهدا راه شهدا  آرمان های انقلاب ... همه ی اینها مقدس اند


اما
نظر شما در مورد کسی که با زانوش فکر میکنه چیه ؟
 بر زمینت میزند نادان دوست
و این حد اقل لطفی است که خواهد کرد.
   
شما وقتی نظر دکتر رو در باب کنترل جمعیت شنیدین چکار کردین؟
خندیدین یا گریه کردین؟
من که هنوز هم گریه ام میگیره

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی