دل آرام



بایگانی

Unknown

سه شنبه, ۱۴ فروردين ۱۳۸۶، ۰۱:۳۰ ق.ظ

حرفی نمی زنی ، از عشق
از چیزهای معمولی می گویی
از سردی هوا
از باران
از حال بچه ها می پرسی!
از یاران
...
نه صحبت از نسیم
نه صحبت از بهار و گل یاس می کنی
با این همه ؛
احساس میکنم که تو احساس می کنی...!

عمران صلاحی



خیلی روز خوبی بود...
خیلی از دوستان و هم کلاسی ها را دیدم!
باورم نمیشد هنوز هم دوستم داشته باشند!
بعدا فهمیدم دوست داشتن چیزی نیست که با
یه خداحافظی نکردن به کینه تبدیل بشه...
شاید همین محک خوبی بود برای خیلی ها!
به قول حافظ :
کس عیار زر خالص نشناسد چو محک
حق نگه دار که من می روم الله معک!

پ.ن : راه درازی است برای تبدیل
آن غرور مبتذل و تفاخر مضحک
به آرامش دریا با موج های سنگین و سبک...

به قول محمد علی بهمنی :

تو کلمات را می خرامی...

پ.ن :
من به دل آرام خیلی بدهکارم!
آرام و صبور می نشیند پای کلمات بی ملاحظه ی من
میدانم برایش سخت است
روزگار سکوت در عین زیبایی...
تحمل دنیای حرف و واژه های مدعی
و بی حقیقت!

من به دل آرام ...

من و تو خار چشم سرنوشتیم
که این خط را از او خوش تر نوشتیم
جهنم جای سر افکندگان است
من و تو سر بداران بهشتیم...

۸۶/۰۱/۱۴

نظرات (۵)

چه خبررررررررررررررررررررررررررررررر ؟
ای بابا !
این کیه از اتاق من کامنت میده!!!! :دی
اونجا چه خبره!؟؟
خواهش می کنم
منزل خودتونه :دی
حالا چه خبرررررررر ؟؟؟؟؟؟؟
محمد جان سلاااااااااااام
ممنونتم خیلی
خیلی یه دفعه اتفاق افتاد محمد ...خدا رو شکر
خدا به من خیلی لطف داشته که دیگه از سال بعد تو و علی هم پیشمین ....کاش حمید و وحید هم بیان ...اون وقت دیگه ادینبرا رو میترکونیم :دی

خیلی چاکرتم
به قول قلمراد :هان؟.قضیه چیه؟
فی امان الله

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی