دل آرام



بایگانی

۱۰ مطلب در مرداد ۱۳۸۹ ثبت شده است

جمعه, ۲۹ مرداد ۱۳۸۹، ۱۲:۳۰ ق.ظ

نظر پاک مرا دشمن اگر طعنه زند
دامن دوست بحمدلله از آن پاک تر است..



الحمدلله علی جمیع نعمه کلها.. 


پ.ن :

نذر کرده بودم هیچ وقت برای خودم انگشتر نخرم
و اولین کسی که به من هدیه کند
بنده ی صالح خداست..

حالا این انگشتر در دست من
قداستی دارد درست به اندازه تو ..

پ.ن :یادش به خیر
جواد می گفت که
‌اگر روزه ی واقعی ، علاوه بر پرهیز از خوردن و آشامیدن
روزه ی قلب و فکر و چشم است.. ،
پس افطار واقعی چیست؟!

۱۵ نظر ۲۹ مرداد ۸۹ ، ۰۰:۳۰

شنبه, ۲۳ مرداد ۱۳۸۹، ۱۲:۳۰ ق.ظ

بعد از ظهر
ابراهیم از آخرین معجزه اش بر می گشت.
و سارا بعد از سال ها
دوباره دلش از آن آتش ها می خواست
که هرگز سرد نمی شد.

میدانی..آیه های زیادی از من گذشته است.
و حالا شاید..روزهای آخر یک کتابم.
کلماتی که آخرش همه به تو می رسید
و به غزل های من دست نوازش می کشید.

من حالا
می خواهم
تمام قافیه هایم را..برای تو ردیف کنم.

کمکم کن که جادوی کلماتم
بدون چشم های تو
معنی نمی دهد.

می خواهم از دل سنگ
دوازده چشمه خلق کنم
تا عشق های باستانی را
سیراب کند..
  

پ.ن  :
چون دل ببردی دین مبر
هوش از من مسکین مبر
با مهربانان کین مبر
لا تقتلوا صید الحرم!

۹ نظر ۲۳ مرداد ۸۹ ، ۰۰:۳۰

جمعه, ۲۲ مرداد ۱۳۸۹، ۱۲:۳۰ ق.ظ

اللهم ربّ شهر رمضان ..

۵ نظر ۲۲ مرداد ۸۹ ، ۰۰:۳۰

سه شنبه, ۱۹ مرداد ۱۳۸۹، ۱۲:۳۰ ق.ظ

رفتند یاران .. .

۱۰ نظر ۱۹ مرداد ۸۹ ، ۰۰:۳۰

دوشنبه, ۱۸ مرداد ۱۳۸۹، ۱۲:۳۰ ق.ظ

نبودی با ما ببینی که چه روزگاری داشتیم..



اللهم ارزقنا شهادة فی سبیلک..

من از خدا می خواهم که ما را ..هر سه مان را ..سرباز خودش قرار دهد.
و خدا می داند که در این بیست و شش سال و نه ماه و دوازده روز
هیچ وقت تنها برای خودم دعایی نکرده ام.
ربنا وجعلنا مسلمین لک
و من ذریتنا امة مسلمة لک
و ارنا مناسکنا و تب علینا
انک انت التواب الرحیم..


پ.ن : از من مطلب صبر جدایی که ندارم ..

۱۸ مرداد ۸۹ ، ۰۰:۳۰

يكشنبه, ۱۷ مرداد ۱۳۸۹، ۱۲:۳۰ ق.ظ

الهی ما اظّنک تردّنی ..
الهی فلک الحمد ابداً ابداً دائماً سرمدا ..




پ.ن : اللهم انی اسئلک حبک و حب من یحبک ..
..

دیدی..شعبان هم دارد با شتاب تمام می شود.
و من مضطربم.
و نمی دانم چند رمضان دیگر
با دست های تو فاصله دارم.
.
همان دست هایی که حالا
تنها دل خوشی زندگی ام شده است..
.
.

۴ نظر ۱۷ مرداد ۸۹ ، ۰۰:۳۰

شنبه, ۱۶ مرداد ۱۳۸۹، ۱۲:۳۰ ق.ظ

نامه نوشتن چه سود گر نرسد سوی دوست ..


پ.ن : الم نشرح لک صدرک .

۶ نظر ۱۶ مرداد ۸۹ ، ۰۰:۳۰

چهارشنبه, ۱۳ مرداد ۱۳۸۹، ۱۲:۳۰ ق.ظ

شب و روز در خیالی و ندانمت کجایی ...



دارم به این ایهام لطیف فکر می کنم .. و اینکه من در خیال تو ام یا
تو در خیال خودت ..

 پ.ن : به بغض در گلو پیچیده سوگند ..  ..

۴ نظر ۱۳ مرداد ۸۹ ، ۰۰:۳۰

چهارشنبه, ۶ مرداد ۱۳۸۹، ۱۲:۳۰ ق.ظ

فنفسی مومنة بالله
و برسوله
و بامیرالمومنین
و بکم
یا مولای .. 




پ.ن :‌ جشن است و این حرف ها شگون ندارد.
اما میدانی آقا جان..
من هنوز می ترسم از این چراغ ها و از صدای این کف ها..
می ترسم که تو بیایی و همین ها تو را انکار کنند..
همین ها ..

تنها می دانم
که روزگار مهمی است..
شاید یک قدم اشتباه رفتن
آدم را به دشمن خدا و حجتش تبدیل کند..

من به راه درستی که به فضل الهی
در آن هستم..مغرور نیستم..
مگر -شمر- فرمانده ی سپاه امیرالمومنین (روحی له الفداء) نبود؟
برای همه ی ما امتحان بزرگی است.

و الذین جاهدوا فینا
لنهدینهم سبلنا
و ان الله لمع المحسنین..

۹ نظر ۰۶ مرداد ۸۹ ، ۰۰:۳۰

شنبه, ۲ مرداد ۱۳۸۹، ۱۲:۳۰ ق.ظ

سری دارم فدای خاک پایت ..


پ.ن :‌...
یا من علیه معوّلی
یا من الیه شکوت احوالی . .

۵ نظر ۰۲ مرداد ۸۹ ، ۰۰:۳۰