جمعه, ۳۰ بهمن ۱۳۸۳، ۱۲:۳۰ ق.ظ
من چهره ام گرفته
من قایقم نشسته به خشکی
مقصود من ز حرفم معلوم بر شماست:
یک دست بی صداست
من، دست من ، کمک ز دست شما می کند طلب.
«نیما یوشیج»
۰ نظر
۳۰ بهمن ۸۳ ، ۰۰:۳۰
من چهره ام گرفته
من قایقم نشسته به خشکی
مقصود من ز حرفم معلوم بر شماست:
یک دست بی صداست
من، دست من ، کمک ز دست شما می کند طلب.
«نیما یوشیج»
من آن شمعم که با سوز دل خویش
فروزان می کنم ویرانه ای را
اگر خواهم که خاموشی گزینم
پریشان می کنم کاشانه ای را
ـ ای غریبان سفر کرده ٬ کدامین غربت
بدتر از غربت مردان وطن در وطن است !؟
در برکه آب،در شمیم پیچک ها،در صفا وخلوص برخی از کتابها،پروردگار را یافته ام،اما نه هرگز نزد کسانی که شغلشان گفتن از اوست.
ما خود سبب سلب عشق خداوند از خویشیم
«کریستین بوبن»