ای روز من بی روی تو
همچون شب تار آمده..
مرو ای دوست
مرو ای دوست
مرو از دست من ای یار ..
که منم زنده به بوی تو
به گل روی تو
اللهم لا تجعلنی من الاشرار
و لا من اصحاب النار
و لا تحرمنی صحبة الاخیار...
و احینی حیاة طیبة
و توفنی وفاة طیبة
..
خدایا غضب خودت را بر من حلال نکن..
من به فضل خودت
سرباز تو ام ..
و آرزویی جز خشنودی تو ندارم..
اللهم انی اسالک حبک
و حب من یحبک ..
شاعری در مشعر
عارفی در عرفات
بر گل روی محمّد صلوات
...
میدانی کجای دعای عرفه بیشتر از همه درد دارد..
آنجا که امام می گوید :
و فی سفری فاحفظنی
و فی اهلی و مالی فاخلفنی..
تو میان جمع نشسته ای
و یکدفعه دلت می رود به وداع زینب (س)
با بدن های رها شده در صحرا ..
پیکر نازنین امامی که
از اهل خودش کسی نبود
که حتی دفنش کند..
السلام علی من دفنه اهل القری..
می شود مگر کسی نام نامی حسین را بشنود
و اشک هایش سرازیر نباشد..
اللهم ارزقنی شفاعة الحسین یوم الورود..
اللهم ارزقنی شهادة فی سبیلک..
..
.
می سوزم از اشتیاقت ..
در آتشم از فراقت ..
اللهم ربّ الارواح الفانیه
و الاجساد البالیه
اسئلک بطاعة الارواح الراجعة الی اجسادها
و بطاعة الاجساد الملتئمة بعروقها
و بکلمتک النافذة بینهم
و اخذک الحق منهم
و الخلایق بین یدیک
ینتظرون فصل قضائک
و یرجون رحمتک
و یخافون عقابک
صل علی محمّد و آل محّمد
و اجعل النور فی بصری
و الیقین فی قلبی
و ذکرک بالیل و النهار علی لسانی
و عمل صالحا
فارزقنی..
تا هستم من
اسیر کوی تو ام
..
در آرزوی تو ام
..
پ.ن :
ببین..من یاد گرفته ام که چطور دلم را
از دل تنگی پر کنم و حرفی نزنم..
و گذشت آن زمانی که نوشتن
آرامم می کرد..
حالا قد غصه ها کشیده تر از
کلماتم شده است..
و شعرهایم تسلیم شده اند..
صبرت علی عذابک
فکیف اصبر علی فراقک
.
.
دلم شوق دعای عرفه دارد.. و کلماتی که همه اش انگار آغشته به آهنگ کربلا است
الحمدلله الذی لیس لقضائه دافع..
و لا لعطائه مانع..
و لا کصنعه صنع صانع ...
من به تو پناه می برم
از این بغض طولانی
که انگار سال هاست
درون گلویم مانده
و به هیچ شوقی
نمی شکند..
پس از چندین شکیبایی
شبی یارب توان دیدن
که شمع دیده افروزیم
در محراب ابرویت
تو گر خواهی که جاویدان
جهان یک سر بیارایی
صبا را گو
که بردارد
زمانی برقع از رویت
...
پ.ن :
شنیدی حکایت غریب اسم هایی را که شفا می دهند
به دل های غریب..
« فما احلی اسمائکم
و اکرم انفسکم
و اعظم شانکم
و اجل خطرکم
و اوفی عهدکم
و اصدق وعدکم...»
پ.ن :به قول سید :
از دیروز بی کسی ام
تا چشم های امروزی ات
چند قرن حیرت نوری
فاصله دارم..
فما احلی اسمائکم
..
دلم ضعف می رود
از خواب شیرینی
که هنوز ندیده ام
..
یا ربّ
انت القادر علی کل شیء
انا عبدک الذی اعترف لک بالعبودیه
انا عجز المحض
انا ضعف المحض
انا جهل المحض
انا فقر المحض
انت یا ربّ
انت الغنی
انت العالم
انت القادر
انت المحیط بکل شیء
انت الکریم
انت الرحیم
...
پ.ن :
بیست و هفت سال تمام شد.
و یک قدم در راه خدا بر نداشتم..
از خدا می خواهم
که عذرم را بپذیرد
و در ادامه ی راه - کوتاه یا طولانی-
توفیق خدمت و زحمت در راه خودش را عطا کند.
پ.ن :
خدایا ..
ما رو در راه خودت قویم ، صبور و پاک قرار بده..
ما رو از شر شیطان حفظ کن.
و به دست خودت بساز..
«و یزید الله الذین اهتدوا هدی.. »
انشاء الله..
بیده الخیر
و هو علی کل شی ء قدیر