و لا اخبرنا بفضلک عنک یا کریم...
چون سیل به دریای تو آرام گرفتیم...
پ.ن : غرّی غیری..
برو دیگری را فریب ده!
علی را نمی توانی فریب دهی!
..
پ.ن : دوره ، دوره ی لیلی است و .. شاهدان عینی!
از همان دوره ها که سید در وصفش می گوید :
صف آرایی لشکر عاشقی
به فرمانده هان هوس می رسد..
پ.ن : به قول سعدی :
دل شوریده ی ما .. عالم اندیشه ی ماست!
بترس از شعر آخر من ..
و آخر شعرهای من.
خط هایی که با هیچ
گریه ی دیگری
پاک نمی شوند
و آرزویی که دیگر هرگز
به صلیب کشیده نشد
و دست دشنه ها
به لبخندهایش..نرسید.
بترس از دلهره های ناب
وقتی برای هیچ دعایی
بی تابی نمیکنند..
بترس از سرهای به زیر..
و زنی که از چشم های من
تاریکی شب را
مو به مو
می بافد..
پ.ن : ولی زن ، همیشه قسم می خورد
به حسرت هایش.
بس که بزرگ بودند...
پ.ن : ترسم آن روز که مردانِ سرانجام آیند
این جماعت همه با بقچه ی حمام آیند!
پ.ن : ببین..عاشق صدای استاد بودم
اما حالا حالم به هم می خورد ازش.
یک لحظه هم نمی توانم تحملش کنم..
تو دیگر جای خود داری.
پ.ن : تو فریب من را نخور.
من هم دیگر فریب تو را ..
ببینیم دست آخر چه کسی فریب خورده است..
خوش تر از نقش تو در عالم تصویر نبود...
محمد رسول الله
و الذین معه اشداء علی الکفار
رحماء بینهم
تراهم رکعا سجدا یبتغون فضلا من الله و رضوانا
سیماهم فی وجوههم من اثر السجود..
فتح ۲۹
من و انکار شراب این چه حکایت باشد
غالبا این قدرم عقل و کفایت باشد..
من که شب ها ره تقوی زده ام با دف و چنگ
این زمان سر به ره آرم چه حکایت باشد..
پر کن پیاله را ..
پ.ن : «یا ایها العزیز..مسّنا و اهلنا الضر و جعنا ببضاعة مزجاه
فاوف لنا الکیل و تصدق علینا
ان الله یجزی المتصدقین »
ای عزیز مصر! ما و نزدیکان ما را سختی فرا گرفته است
و با کوله باری تهی نزد تو آمده ایم
پیمانه هایمان را پر کن
و بر ما مرحمت فرما
که خداوند بخشندگان را دوست دارد..
گفتی که حافظا دل سرگشته ات کجاست
در حلقه های آن خم گیسو نهاده ایم..
قنوت آخری را هیچ یادم نمی رود که :
ربنا انک جامع الناس لیوم لا ریب فیه
ان الله لا یخلف المیعاد..
اسراء- ۸۷
پ.ن : بر من که صبوحی زده ام .. خرقه حرام است..