دل آرام



بایگانی

پنجشنبه, ۳۰ دی ۱۳۸۹، ۱۲:۳۰ ق.ظ
حالا به عشق روی او روزی به پایان می برم..



و قل رب اغفر و ارحم و انت خیر الرحمین ..
ولی من هنوز آخرین لحظه ی این آیه ها را به یاد دارم..
و آنقدر همین چند کلمه شیرین است
که می توانم مدت ها به آن دل خوش باشم..

نمی دانم که چقدر زود باورم..
اما حتی اگر خیال هم باشد
تمام این کلمات ..
من به عشق شعرهای نگفته ام
هنوز نفس می کشم.
و اسم تو را
- تا هستم-
تکرار می کنم.

« شاید دلم
- این دعای قدیمی-
در آستانه ی نام تو
مستجاب شود »

۱ نظر ۳۰ دی ۸۹ ، ۰۰:۳۰

يكشنبه, ۲۶ دی ۱۳۸۹، ۱۲:۳۰ ق.ظ
روی تو ببرد از دل ما هر غم رویی ..



می دانی..تو راز دار نیستی
همین است که راز ها از تو می گریزند
کلمات لب های تو را بهتر می فهمند
تا قلب ات را..
و این رازها را آزار می دهد.

به سکوت ایمان بیاور
و به کودکی که در گهواره
تنها می خندید
و بعدها پیغمبری شد
که معجزه اش لبخند بود
..

یادت هست که سعدی می گفت:
تو صبر از من توانی کرد و من صبر از تو نتوانم
؟

دیدی حالا..
تو از من صبر کردی
و مرا به دست بغض های سر به زیر
سپردی
و من از تو صبر نکردم
و هر بار که بغض ها راهم را می بست
به اسم تو پناه می بردم.
و هر چند
خیلی وقت است که
لبخند تو را در چهره ی هیچ کس ندیده ام
هنوز به اسم تو که می رسد
چشمانم با اشک هایی رو به رو می شود
که هنوز تازه اند..
با وجود تمام این چروک ها
که زندگی را به حسرت تبدیل می کند
و برای عشق خسارت به بار می آورد..

هر چند می ترسم از خودم
اما به تو امیدوارم..
و به سابقه ی مهربانی ات
و مهربانی های بی سابقه ات
..
۳ نظر ۲۶ دی ۸۹ ، ۰۰:۳۰

يكشنبه, ۱۹ دی ۱۳۸۹، ۱۲:۳۰ ق.ظ

در کوی تو معروفم و از روی تو محروم .. .


پ.ن : هیچ کس از بغض درون دلم خبر ندارد
و تنها تو حرارت این آتش را میدانی..
که خود خالق اش بوده ای..

اللهم غیّر سوء حالنا بحسن حالک ..

۳ نظر ۱۹ دی ۸۹ ، ۰۰:۳۰

شنبه, ۱۸ دی ۱۳۸۹، ۱۲:۳۰ ق.ظ

به تو حاصلی ندارد غم روزگار گفتن ..



پ.ن : الذین آتیناهم الکتاب یتلونه حق تلاوته اولئک یومنون به..
سوره ی مبارکه بقره- آیه ی ۱۲۱

یعنی کسانی که کتاب آسمانی شان رو آنطور که شایسته ی آن است
مطالعه می کنند ، آنها هستند که به عنوان مومنین به آن کتاب محسوب می شوند.
یعنی اینکه من بگویم به قرآن کریم معتقدم
ولی زیاد خبر نداشته باشم درون آن چه می گذرد..فاجعه است..
و من حق ندارم خودم را مومن به قرآنی بدانم
که نمی خوانمش ..!
خلاصه انگار خداوند تبارک و تعالی همانطور که به بنی اسرائیل دستور داده بود که :
خذوا ما آتیناکم بقوه..و اذکروا ما فیه لعلکم تتقون

به مسلمانان هم امر میکند که قرآن را جدی بگیرند..
لعلکم تتقون..

پ.ن : امام خمینی (قدس الله نفسه الزکیه) در مورد امام باقر -روحی له الفداء-
تعبیر عجیبی در وصیت نامه ی سیاسی و الهی خود دارند که :

« ما مفتخریم که باقرالعلوم بالاترین شخصیت تاریخ است
و کسی جز خدای تعالی و رسول -صلی الله علیه و آله- و ائمه معصومین
(علیهم السلام) مقام او را درک نکرده و نتوانند درک کرد..از ما ست..»

------

پ.ن : زنهار از این امید درازت که در دل است
هیهات از این خیال محالت که در سر است..

.
.
.

۰ نظر ۱۸ دی ۸۹ ، ۰۰:۳۰

چهارشنبه, ۱۵ دی ۱۳۸۹، ۱۲:۳۰ ق.ظ

مکن جانا دل ما را نگه دار

که آسان است بر تو بردن دل ..

۴ نظر ۱۵ دی ۸۹ ، ۰۰:۳۰

يكشنبه, ۱۲ دی ۱۳۸۹، ۱۲:۳۰ ق.ظ

دیگران چون بروند از نظر ، از دل بروند
تو چنان در دل من رفته که جان در بدنی ..



امیرالمومنین (روحی له الفداء) در نامه ای به برادرشان شعری
نقل می کنند از شاعری از قبیله ی بنی سلیم که :

فان تسالینی کیف انت
فاننی صبور علی ریب الزمان الصلیب

یعز علیّ ان تری بی کآبة
فیمشت عاد او یساء حبیب !

اگر از من بپرسی که چگونه ای ..
گویم که در برابر سختی های روزگار شکیبا و استوارم.
بر من سخت و سنگین است که
دشمن از اندوهناکی من شاد گردد
و دوست ، دلتنگ..

۴ نظر ۱۲ دی ۸۹ ، ۰۰:۳۰

پنجشنبه, ۹ دی ۱۳۸۹، ۱۲:۳۰ ق.ظ

ای که نصیحتم کنی کز پی او دگر مرو
در نظر سبکتکین عیب ایاز می کنی!



پ.ن : ننوشتم نه از سر خوشی است..نه از خستگی و نه از مشغولی.
دارم آداب سر سفره نشستن را یاد می گیرم..انشاءالله.

پ.ن : من اگر به گذشته بر گردم..خیلی راه ها را نمی روم.
خیلی آدم ها را نمی بینم..و خیلی حرف ها را نمی زنم.
تو که شاید نوشته های اینجا را می خوانی..
و با گذشته ی من زندگی می کنی
بدان..
من از تمام شعرهایم توبه کرده ام
من از تمام ترانه های بی تو
توبه می کنم ..

پ.ن : برادر مظهرم می گفت :‌ من معتقدم
هر کس جوانمرد باشد رستگار می شود..

به خدا راست می گوید..
آدم با معرفت نمی شود که مومن نباشد..
آدمی که ببیند الله را ..
و مهربانی اش را ..
و اینکه چطور در غفلت ها و لغزش ها
نه تنها گذشته که ..
بر نعمتش افزوده ..

در دعای عزیز افتتاح می خوانیم‌ :

الحمدلله علی حلمه بعد علمه
الحمدلله علی طول اناته فی غضبه
و هو القادر علی ما یرید
الحمدلله الذی یجیبنی حین انادیه ..

پ.ن :
من هنوز قنوت هایم به
اسم تو بستگی دارد ..
و
نمی دانم کجا ..
حتی چه وقت..
و
میدانی..
عمر آدمی تمام می شود ..
ولی
من هنوز امیدوارم ..

۴ نظر ۰۹ دی ۸۹ ، ۰۰:۳۰

پنجشنبه, ۲۵ آذر ۱۳۸۹، ۱۲:۳۰ ق.ظ

الهی قربونت برم آقا ..
حالا دیگر تنها ماندی
و لم یبق لک ناصر
و انت محتسب الصابر
و یک تنه برابر لشکر ایستادی
مجادلا بذی الفقار
کانک علیّ المختار
..
سیل تیرها به سویت می آمد
آقا کاش بودی و میدیدی
که امروز عاشقانت به اندازه ی همان تیرها
بی نهایت اند..
آقا کاش بدنم آن روز
جلوی آن تیری را می گرفت
که به گلویت اصابت  کرد .. .
و از اسب به زمین ات انداخت..
 و دشمن دورت حلقه زد
و اسب ات به سوی خیمه گریان می رفت
قاصدا محمحما باکیا ..
و وقتی زنان دیدند که اسب ات سوار ندارد
و زین اش سر نگون است ..
برزن من الخدور..
ناشرات الشعور ..

آقا کاش بودم و مقابل شمشیرها
می ایستادم..
و فداک بروحی و جسدی و مالی و اهلی..

و شمر (لعنة الله علیه) به سمت ات آمد
و شمشیر را روی گلویت گذاشت ..
و  . .
.   .

و سرت را روی نیزه سوار کردند
و همراه با کاروان به شام فرستاند

با تو هستم جان خواهر همسفر
تو به پا پویی این ره..من به سر  . .

و یزید (لعنة الله علیه) به سر بریده ات
جام شراب تعارف می کرد ..
و با چوب به دندان هایت می زد . .
السلام علی الثغر المقروع بالقضیب ..

شگفتا بی سر و سامانی عشق
به روی نیزه سر گردانی عشق . .

پ.ن : یکی از کنیزان دربار یزید
سرت را روی نیزه دید..
هر چند نمی توانست نزدیک بشود
از دور به سویت شاخه گلی انداخت..

آورده اند که همان شب ..
مادرت فاطمه ی زهرا (سلام الله علیها) را
خواب دید ..
فرمود :
دستت ات درد نکند ..

آقا الهی فربانت بروم
کاش بودم و قبل از تو
در راه تو می مردم ..

۲۵ آذر ۸۹ ، ۰۰:۳۰

دوشنبه, ۲۲ آذر ۱۳۸۹، ۱۲:۳۰ ق.ظ

السلام علی الشفاه الذابلات..



سلام بر آن لب های خشکیده ..

۱. محرم که میشود..دلم به آب نمی رود.
برادر اسد می گفت بگو : یا ابا عبدالله..بعد بنوش.
گفتم..اما
هنوز از گلویم پایین نمی رود.

۲. السلام علیک یا ثار الله و بن ثاره..
ثار یعنی خونخواه.. صاحب خون..
سلام بر کسی که خون خواه خودش
و پدرش ،
الله سبحانه و تعالی
است..

خداوند صاحب خون حسین بن علی (روحی له الفداء)
و امیرالمومنین.. (روحی له الفداء) است.

۳. امام خمینی (قدس الله نفسه الزکیه) می گفت :
- ما یک ملت گریه ی سیاسی هستیم.
ما یک ملتی هستیم که با این اشک ها
سیل جریان می دهیم
و خرد می کنیم سد هایی را که
برابر اسلام ایستاده است-

۴. علامه طباطبائی  (ره) در ابتدای انقلاب جایی فرمودند
که این انقلاب به نهضت جهانی حضرت حجت (روحی له الفداء)
متصل می شود.

و من دارم فکر می کنم به این شعار..
که انگار الهام فرشتگان بود..
بر لبان مقدس بسیجیان و مریدان پیر جماران.
و پیروان دین محمد (صلی الله علیه و آله)
که :

خدایا..خدایا
تا انقلاب مهدی
از نهضت خمینی
محافظت بفرما.

۱۰ نظر ۲۲ آذر ۸۹ ، ۰۰:۳۰

چهارشنبه, ۱۰ آذر ۱۳۸۹، ۱۲:۳۰ ق.ظ

بگذار بگویند زود باور است
آدمی که به خواب و خیالی دل می بندد
و به شوق تو
هیچ غمی را جدی نمی گیرد..
حالا نپرس که
چرا هوای قنوت هایم ابری است..
و مدام می بارد..
و به خورشید پشت ابرها سلام می کند.
و سلام های پنهان را
جواب او می بیند..
و به دانه های تسبیح از لبانش
دل باخته است..

از این بغض به هنگام وضو
یا از ذکر های نورانی پشت خط
می پرسم..
کدام جلوه ی زیبا
به اندازه ی ندیدن نورانی ات
دل آرام است ..

می ترسم
که تو هم مثل واژه های غریب اجدادت
بین کلمات گمراه این صفحه
تنها بمانی..

گفتی که دعا کنم..
گفتم که چطور..

به همان کلمه ی حق غصب شده
و حرمت صاحبش
قسمت می دهم..

برگرد . .

۱۰ آذر ۸۹ ، ۰۰:۳۰