و زمانی شده است
که به غیر از
انسان
هیچ چیز ارزان نیست!

بنگر که زمانه چه وزنی دارد ؟

دردا که که عاشقان کنج عزلت اختیار نموده اند و قلندران عاشق پیشگی !

سعدی آن نیست که هرگز ز کمند تو گریزد...

برف های سفید بهمن
در اسفند
بهمن
می شود
و گاهی به خود
رنگ دود می گیرد
مثل
اسفند!

این منم!
عمود بر جریان آدمها..
در جریان
موازی با هر چه آبی
خمیده چون موج
شکسته چون دریا...

شاعری^*
در ساحل
بطری مرموزی یافت
در بطری چرخید
غول افسانه
به پایانه ی نفتی کوچید!
                                            «سید حسن حسینی»


*عکس تزیینی است!

گاهی نظرات دیگران در مورد من
بخشی از تفریحات سالم روزانه ام می شود..
یادم نمی رود
دکتر پیشوایی به من میگفت:
non-linear
قاشق چنگالی
با کروات سفید
و یقه ی آهنی!

قسم به لحظه های غمناک بازگشت
و آنگاه که اشک ها به موسیقی تکرار چشم
ترجیعی ارغوانی می بخشند...

‌¤ تنها دو دست آبی از دست آسمان رفت...¤
و افسوس و صد افسوس
که حسین بن علی
امروز در میان مرثیه خوانانش نیز
مظلوم است..
انگارمظلومیت برای همیشه ی تاریخ در کنج این خانه
خاک می خورد..
آدمها در سیلاب آرزوهایشان به قیمت فرصتهایشان
غرق می گردند..و ندای-هل من ناصر ینصرنی- در
همهمه ی پوچشان گم میشود..
من برانم که برای هر حقیقت بر جای مانده اگر امشب
یک شمع برافروزیم..آنقدر نیست که روشنی چشم کودک یتیمی باشد..
گله ی من از مسلمانان پیش پا افتاده در باطن،
و منور الفکر! در ظاهر، تمامی ندارد..

بی حس شده ام
شاید از فرط حادثه
و گاهی دریغ از نگاه های جنون آمیز..
¤آن ماهی دلتنگ
خوشبختانه
مرده است...¤