نمی دانم ردپای بیدهای مجنون دلدادگی هایمان
به کجا ختم خواهد شد
ولی میدانم آنجا
گل های یاس همگی نشانه ی امیدند!
نمی دانم ردپای بیدهای مجنون دلدادگی هایمان
به کجا ختم خواهد شد
ولی میدانم آنجا
گل های یاس همگی نشانه ی امیدند!
دیدار دلفروز تو
عمر دوباره بود
اینک شب جدایی و مرگ دوباره ای...
در بحر ما هر آینه جز بیم غرق نیست
آن به که از این میانه بگیری کناره ای
ای ابر غم!
ببار و دل از گریه باز کن!
ماییم و سرگذشت شب بی ستاره ای...
پ.ن ۱ :
John clare نویسنده ای گمنام ولی بی نهایت
زیرک و نکته بین است ...می گوید:
If life had a second edition
... how I would correct the proofs
پ.ن۲:
ای همت بلند!
زدی بر زمین مرا..!
«هر منزل این راه بیابان هلاک است
هر چشمه سرابیست که در سینه خاک است
در سایه ی هر سنگ اگر گل به زمین است
نقش تن ماری ست که در خواب کمین است
در هر قدمت خار، هر شاخه سرِ دار
در هر نفس آزار، هر ثانیه صد بار»
هر ثانیه صد بار
.
.
.