از فرط خستگی مُرد!
پ.ن: وظیفه دارم نگذارم دوستانم
در همهمه ی این همه خستگی غرق شوند..
باور کن گاهی خودم را فراموش میکنم..
نمی توانم نگران ببینمشان...
می دانم برای آنها هم روزی، تنها یک خاطره ی
متوسط خواهم بود.
پ.ن: کانال ۲-زود!
چه پاسخی شکننده تر بر یک آرزوی خام.
و چه امیدی برتر از آن؟
اندک آبروی باقی مانده ام هم نزد خدا رفت!
-و لا تهنوا و لا تحزنوا و انتم الاعلون ان کنتم مومنین
-ان یمسسکم قرح فقد مس القوم قرح مثله
و تلک الایام نداولها بین الناس
و لیعلم الله الذین آمنوا
و یتخذ منکم شهدا
و الله لا یحب الظالمین.
-و لیمحص الله الذین آمنوا و یمحق الکافرین
ام حسبتم ان تدخلوا الجنة و
لما یعلم الله الذین جاهدوا منکم و یعلم الصابرین
-و لقد کنتم تمنون الموت من قبل ان تلقوه . فقد رایتموه
و انتم تنظرون!
تا ابد بغضِ منِ تبزده کال است عزیز
دیدن گریه ی تمساح محال است عزیز !
تا شما خانه تان سمت شمال ده ماست
قبله دهکده مان سمت شمال است عزیز
پنجره بین من و توست، مرا بوسه بزن
بوسه از آن طرف شیشه حلال است عزیز !
ما دو ریلیم به امید به هم وصل شدن
فصل گل دادن نی ، فصل وصال است عزیز !
ماه من ! عکس تو در چشمه گل آلود شده
عیب از توست !...ببین ! چشمه زلال است عزیز !
نفرت از روزها و شب ها می بارد
چه دروغی بزرگتر از همین نام ماه اول!
پ/ن:
بی دل و خسته در این شهرم و دلداری نیست
غم دل با که توان گفت که غمخواری نیست
شب به بالین من خسته به غیر از غم دوست
زآشنایان کهن یار و پرستاری نیست...