شنبه, ۵ آذر ۱۳۸۴، ۱۲:۳۰ ق.ظ
۰۵ آذر ۸۴ ، ۰۰:۳۰
تنها احساس این روزهایم ، احساس بی لیاقتی محض است!
پ.ن: شاعری خون قِی کرد
تاجری دید و خیال مِی کرد
گربه ای دور لبش را لیسید
عابری راه خودش را طی کرد!.....
شب ز آرامش موّاج صدا می پوسد...صورتم را ز پس پنجره ها می بوسد...