تا سر زلف پریشان تو محبوب من است
روزگارم به سر زلف پریشان ماند ..
تا سر زلف پریشان تو محبوب من است
روزگارم به سر زلف پریشان ماند ..
برای حمید و وحید :
قال هذا من فضل ربی لیبلونی أاشکر ام اکفر
و من شکر فانما یشکر لنفسه..
-سوره ی نمل- آیه ی ۴۰
پ.ن : دلم می خواست این را هر چه زودتر
برای خدای این خانه بنویسم..
پ.ن : اینقدر خاطره دارم که اگر شب باشد و
مهتاب از شیشه ی ماشین روی پلک هایم بیافتد
جرات ندارم نگاهی به آسمان بکنم..
دیدن ماه برای چشمانی حلال است که
خاطره ندارند..
اینبار شاید بیش از سه برابر آخرین باری که
به کوه رفتم ، بالا رفتیم..چیزی نزدیک به
۱۶ مایل .. ولی حتی فکر خستگی هم به ذهنم
نرسید..حتی آنقدر تشنه هم نشدم..
نگاهم به زمین بود و تنها می رفتم..
مدام حس می کردم که کسی انگار
پشت سرم می آید
یکی آمد و گفت : تنها آمده ای؟
فقط خندیدم و رفت ..
پ.ن : گاهی سوال کردن هم گناه است..
سوال داشتن هم همین طور..
این رو به وضوح از حس دلمردگی بعد از
یک سوال می فهمم ..
من به جمهوری آلاله ارادت دارم ..
بنفسی انت من مغیب لم یخل منا
بنفسی انت من نازح ما نزح عنا..
بنفسی انت ..
پ.ن : ای سید ما .. ای مولای ما
دعا کن برای ما ..
حال ما در فرقت جانان و ابرام رقیب
جمله می داند خدای حال گردان غم مخور ..
گر چه از خاطر وحشی هوس روی تو رفت
وز دلش آرزوی قامت دلجوی تو رفت
شد دل آزرده و آزرده دل از کوی تو رفت
با دل پر گله از ناخوشی خوی تو رفت
حاش لله که وفای تو فراموش کند
سخن مصلحت آمیز کسان گوش کند ..
ما اون مستم که پا از سر ندونم .. ندونم . .
الحمدلله علی طول اناته فی غضبه
و هو القادر علی ما یرید..
خدایا ..خدایا
یگانه تویی ..
همه گریه ها را
بهانه تویی..
ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات
سیجعل لهم الرحمن ودّا..
-------------------------
« شاید باور نکنی
همیشه پشت نگاه تو سنگر گرفته ام
و جبهه ام
جز با جبروت مادرانه ات
نجوا نکرده است... »
شاید باور نکنی...
برای من همینقدر دلخوشی
تا آخر دنیا بس است..
----------------------
پ.ن : آه از این دل که به صد بند
نمی گیرد پند!