دل آرام



بایگانی

۷ مطلب در دی ۱۳۹۰ ثبت شده است

دوشنبه, ۲۶ دی ۱۳۹۰، ۱۲:۳۰ ق.ظ

حسرتی گر به دلم هست همان دیدن توست
من پرستوی خزان دیده ی خاموش تو ام ..




پ.ن : اسم تو را می خوانم
شاید بهتر بشنوم صدای نازنینی که
عالم را خطاب می دهد..
یا اهل العالم..ان جدی الحسین قتل عطشانا..

پ.ن : میشود خدا را قسم داد
به علی اکبر ..
به همان قدر که آقا دوست داشته پسرش را..
بعد هر آرزویی دلت خواست بکن..
مثلا بگو که
خدایا تشنه ام ..
سیرابم کن..
بکاسه و بیده..

پ.ن :

دلتنگ دست تو ام ..
دست خط تو
 
خدایا دلم را مستجاب کن..
و لم اکن بدعاءک  رب شقیا

۶ نظر ۲۶ دی ۹۰ ، ۰۰:۳۰

پنجشنبه, ۲۲ دی ۱۳۹۰، ۱۲:۳۰ ق.ظ

روز و شب من با خیالت گفتگوها کرده ام
زنده مجنون با امید عشق لیلا مانده است..



بار اول که در مسجد دیدمش ..عکس امام خمینی را در آورد که ببین
من هم روح اللهی ام! ..
گفتم عکست ناقص است..جای عزیز زهرا (س) خالی است..

خمینی ما را از جهل نجات داد
و خامنه ای نگذاشت که به جهالت باز گردیم..

۱۰ نظر ۲۲ دی ۹۰ ، ۰۰:۳۰

چهارشنبه, ۲۱ دی ۱۳۹۰، ۱۲:۳۰ ق.ظ

گفتم آه از دل دیوانه ی حافظ بی تو ..



پ.ن : حدیثی می خواندم از پیامبر اکرم صوات الله علیه  که :

هیچ کس نیست که به بهشت رود و 
(در عین حال) دوست داشته باشد
به دنیا برگردد و از آنچه بر روى زمین است برخوردار شود ،
مگر شهید ، که بر اثر مشاهده کرامت (شهادت) ،
آرزو مى کند به دنیا برگردد و ده بار دیگر در راه خدا کشته شود

۸ نظر ۲۱ دی ۹۰ ، ۰۰:۳۰

يكشنبه, ۱۸ دی ۱۳۹۰، ۱۲:۳۰ ق.ظ

های در روز عزا حرمت ارباب شکستند
علمدار کجایی . .

۸ نظر ۱۸ دی ۹۰ ، ۰۰:۳۰

يكشنبه, ۱۱ دی ۱۳۹۰، ۱۲:۳۰ ق.ظ

با وحید حرف می زنم و می دانم
که این شوق ، اثر دم مسیحایی جمهوری اسلامی عزیز است..
من آستانه ی شریف ضریح مطهر آقا علی بن موسی الرضا (روحی له الفداء)
را با هیچ جا عوض نمی کنم..
من خاک حرم حضرت فاطمه ی معصومه سلام الله علیها را
از چشمم دور نمی کنم..

۱۳ نظر ۱۱ دی ۹۰ ، ۰۰:۳۰

جمعه, ۹ دی ۱۳۹۰، ۱۲:۳۰ ق.ظ

سرم برفت و زمانی به سر نرفت این کار
دلم گرفت و نبودت غم گرفتاری ...


پ.ن :‌ رب لا تواخذنی بما یقولون
و اجعلنی افضل مما یظنون
و اغفرلی ما لا تعلمون..

پ.ن :  قبلا فکر می کردم که
دلم در تنهایی تو را بهتر می بیند
اما حالا گمان می کنم بین همه ی این شلوغی ها
و در سرمای همهمه ی این حرف ها
چشم هایم بهتر به عشق تو گرم می شود..

من هم می توانستم که تو را نبینم..
و این لطف تو بود که
نمی دانم به چه حقی از وقتی که حتی نمی دانم
همراه من بود..
الحمدلله الذی هدانا لهذا
و ما کنا لنهتدی لولا ان هدانا الله
...
و امید دارم که
و یزید الله الذین اهتدوا هدی ..

پ.ن :  قلبم را وقتی از آدم ها پنهان می کنم
می دانم که تو بهتر از من می دانی که
چه در دلم می گذرد..

اعوذ بالله ان اکون من الجاهلین

۴ نظر ۰۹ دی ۹۰ ، ۰۰:۳۰

دوشنبه, ۵ دی ۱۳۹۰، ۱۲:۳۰ ق.ظ

دارم از زلف سیاهش گله چندان که مپرس
که چنان زو شده ام بی سر و سامان که مپرس ...


پ.ن :  عسی ربی ان یهدینی سواء السبیل
سوره مبارکه قصص
آیه ی شریفه ی ۲۲ 

به اشکی که در قنوت می لغزید قسم
و به نمازهایی که ساعت خواب می ماند
اما لطف تو نه ...
من بنده ی تو ام.
و امید دارم به رحمتت که
نجاتم بدهی از عذاب آن روز سخت...

۳ نظر ۰۵ دی ۹۰ ، ۰۰:۳۰