دل آرام



بایگانی

Unknown

جمعه, ۳ اسفند ۱۳۸۶، ۱۲:۳۰ ق.ظ

هر چه جز بار غمت بر دل مسکین من است

برود از دل من ..

از دل من آن نرود!



پ.ن : آدم ها در جوانی کارهایی می کنند که
که وقتی بزرگتر شوند احساس پشیمانی می کنند از آنها .
اما در پیری بهشان افتخار می کنند
چون تنها کاری است که در زندگی انجام داده اند!

پ.ن : قلب المومن بین اصبعین من اصابع الرحمن!

«فیه ما فیه...مولانا»

پ.ن : شاعر می فرماید :

ما در این دشت به امید تو انگور شدیم!
ساقیا !
دست نگه دار و بمان
تا برسیم!

پ.ن : به خدا هیچ چیزی ام نیست
نه از این بی کسی های موازی خسته ام
نه از آن محبت های بی محل
و نه از همیشه ی همین گله های کاغذی
که مچاله میشوند در روح خسته ی روزها..

به قول سید :

اگر چند قحط گل است و نسیم
به لب گر چه مشکل نفس می رسد

فراوانی است و فراوانی است
به هر مرغ
چندین قفس می رسد!

پ.ن : آدم های دوست داشتنی آدمهای خالص اند
تازه می فهمم چرا اینهمه این روزها برایم
مخلصین له الدین ولو کره المشرکون ها
شیرین اند.
سرچشمه ی خلوص هم از «کم محلی» است
به تمام اطراف. به تمام آدم ها.
این درد «وجهه» فقط درد مدل های لباس است...
  خدا که دوستت نداشته باشد
-ولو همه ی آدم های روزگار هم عاشق روش و منش و
خنده های زیرکانه و حرف های جذاب و نگاه های براقت باشن-
بدبخت میشی!
گیر یه مشت آدم میفتی دقیقا مثل خودت!

امروز توی دلم می گفتم :‌ به جهنم که اینها از اینکه من
«خوش مشرب» نیستم و اهل بگو بخند .. ناراحتند.
به جهنم!

تازه بعدش فهمیدم همین «به جهنم» ها بوده که
در تمام زندگی مایه ی خیر و برکت شده...

« تو جوانی و ظرفیت آنچه می گویم را نداری!
و گرنه خیلی بیشتر برایت می نوشتم...
خداحافظ!
سلامت باشی!
تا میتوانی برادرانت را بکش
احمق بیچاره!
این کار خیلی کثیف است
اما تو تقصیر نداری!
حداقل سعی کن زنده به خانه برگردی
تا بتوانی به زندگی روزمره ات برسی
همین برای تو کافی است...»

برادر کشی. نیکوس کازانتزاکیس

۸۶/۱۲/۰۳

نظرات (۵)

بذار بگم... وقتی اینجا رو می‌خونم کلافه میشم... کلافـــــــه!
کلافه از اینکه این همه از خدا دورم...

خدایا من که ثابت کرده‌م لیاقت و ظرفیت و شایستگی ندارم... نمیشه هر چی میدی با ظرفش بدی؟! نگی که تو ظرف نداری بهت نمی‌دم...
ظرف که هیچی... من سرپناه و جا و مکان هم ندارم... نمیشه همون جا خودت بهم سرپناه بدی...؟
نمیشه هیچی بشم همون جا باشم؟!
سلام ~~~
میگم شاید این عکس پایینیه از گنبد مسجد جمکران باعث بشه این سه‌شنبه برم جمکران !!!!
امون از دست این سهمیه بندی بنزین !!!با اتوبوس سخته از خونمون تا ترمینال جنوب رفتن سخت تره تا از ترمینال جنوب تا جمکران ! الان فکر کنم ۳~۴ ماهی میشه جمکران نرفتم !~~ ۱۰۰ لیتر بنزین مسافرت عید روزنه‌ی امیدییییه
تا ببینیم چی پیش میاد ~
خیلی به این حرفت انتقاد دارم. اینقدر که برای اولین بار برات کامنت میزارم.
سرچشمه خلوص کم محلی نیست. ممکنه نمودی از خلوص باشه اما منشا نیست. اگه هدف خلوص باشه بی توجهی به اطراف ممکنه نمودی از اون باشه. تازه فقط ممکنه. بهرحال شاخص رو هدف قرار دادی پسر جون.
سلام
ای برادر قصه چون پیمانه است
معنی اندر وی مثال دانه است

دانه ی معنی بگیرد مرد عقل ...

-به هر صورت اسلام من با «نه» شروع میشه.
همین «نه» ها پایه های اعتقادی آدم رو میسازه
همین ها سرچشمه است!
اتفاقا خلوص هدف نیست . شاخصه!
سلام ...

حس نمی کنین یکی از یادداشت ها گم شده اند؟ ... و یا شاید هم کم شده اند !!! ....

چرا؟؟ ... من دنبال جوابم آمده بودم ........ ):

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی