وای بر من ...
پنجشنبه, ۱۶ اسفند ۱۳۸۶، ۱۲:۳۰ ق.ظ
سر زد به دل دوباره غم کودکانه ای
آهسته می ترواد از این غم ، ترانه ای
باران -شبیه کودکی ام- پشت شیشه هاست
دارم هوای گریه
..
خدایا بهانه ای !
قیصر امین پور
ـ «چتر برای چه؟
خیال که خیس نمی شود! »
۸۶/۱۲/۱۶
صحبت باران از گل سرخ است ,
...
به خاطر آن همه خوابهامان در نیمه راه بیم و باور است که چانه می زنم
باد که بیاید , باران که بیاید
تو باید به عمد از میان آوازهای کودکان بگذری
چترت را کنار ایستگاهی در مه فراموش کن
نمی خواهم شاعر باشی , باران باش ! >>
همین برای هفت پشتِ روئیدنِ گل کافیست .
چه عیبی دارد ساده باشی
یا بگویی حالم خوب است و فکر کنی که شعر یعنی این ؟!