Unknown
جمعه, ۳۰ فروردين ۱۳۸۷، ۱۲:۳۰ ق.ظ
۱) لاله ها جمع اند در باغ...درب و داغبونیم ما !
۲) ناگهان ماضی مطلق آمد...
دوباره انگار باید برگردم به همان روزهایی که نباید.
۳) پهلوون پنبه که میگن. ماییم!
۴) لاجرعه...
۵) بذار جاده ها همه اشتباه برن
ما که دستمون به هم نمی رسه...!
۶) و اذ النفوس زوجت ...
به روزی که هر کس با مثل خود محشور می شود!
۸۷/۰۱/۳۰
طاقت بار فراق این همه ایامم نیست