Unknown
سه شنبه, ۱۷ ارديبهشت ۱۳۸۷، ۱۲:۳۰ ق.ظ
بی تو من اسیر خاکم ...
توی این کویر لعنت ،
تشنه موندم و هلاکم...
۱.من تاب تحمل گذشته را هم ندارم
چه برسد به آینده...
۲. دیگر قول داده ام که قول هایم را نشکنم...
اما تو باز باید بهانه شوی
و شروع شکست های همیشه ام باشی.
قفل ها را اینبار
تو باید بشکنی!
۳.به قول اخوان :
یکی آواره مرد است این پریشان گرد...
همان شهزاده ی از شهر خود رانده...
نهاده سر به صحراها
گذشته از جزیره ها و دریاها !
نبرده ره به جایی
خسته در کوه و کمر مانده...
۸۷/۰۲/۱۷
به به