دل آرام



بایگانی

au revoir mon genre de vie

دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۸۷، ۱۲:۳۰ ق.ظ

گفتی که حافظا
دل سرگشته ات کجاست؟

در حلقه های آن خم گیسو نهاده ایم...



...
چقدر دلم صدای بنان می خواهد و آهنگ تکان دهنده ی همیشه .

آسمان چون جمع مشتاقان پریشان می کند...

...

لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم

حالا من می مانم و قول هایم و آرزوهایم...

اما نمی دانی تو که بعد از این هر وقت از خانه خارج می شوم
و چشمم می افتد به این دست خط نازنین
-که پای تمام مشق های زندگی ام حضور مهربان داشته-
و صادقانه و بی ریا نوشته است که :

اللهم افتح علینا ابواب رحمتک..

و خزائن معرفتک...
.
.

چه روزها و شب ها که در دلم نمی آید.
چه گریه ها که یادم می رود
و چه دست ها که نوازشم نمی کند...

- چهل سال حاشیه رفتم از تبارم
و دست هایم
دور گردن دریا
حلقه نشد -

...

من زخمی ام .
زخمی که دیگر خوب نمی شود.
مثل آدم هایی که می دانند دیر یا زود از همین درد
می میرند و روزها را به حسرت می شمارند.
آدم هایی که بعد از مرگشان اگر نگویند : حیف
حتما در دلشان می آید که : راحت شد!

لعنت به این زندگی..

۸۷/۰۳/۲۷

نظرات (۵)

سلام...

چه خوب شد که از کنتر پانل وبلاگم الان اومدم بیرون... چون اتفاقی وبلاگ شما رو دیدم...

و چقدر خوب و زیبا از آیه‌های قرآن استفاده میکنید...

وبلاگ خیلی خوبی دارید این رو بدون تعارف میگم...

ممنون از پست‌های زیباتون...

فعلا...
سلام دوستم! بسیار خوب و زیبا نوشتید دستتان درد نکند در پناه خدا باشید و مرا هم دعا کنید من هم شما را دعا میکنم!
یا من اسمه دوا و ذکره شفا
کی میتوان رسید به دریا ازین سراب.....
۲۷ خرداد ۸۷ ، ۰۸:۳۹ عمو سیبیلوو
سلام

بزرگمهر :

( همه این چهار چیز را جویند ولی کس جملگی در نیابد
امیدوارم همیشه شاد باشید .

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی