Unknown
جمعه, ۱۵ شهریور ۱۳۸۷، ۱۲:۳۰ ق.ظ
خوش است خلوت اگر یار ، یار من باشد
نه من بسوزم و او
شمع انجمن باشد..
پ.ن : شاید دو سالی میگذره که شبی به این قشنگی
نداشته ام..
از خدا ممنونم و عذرخواهم به خاطر تمام تقصیر ها ..
حالا خوب یادگرفته ام که ناخوشی های وطن را
چگونه با خوشرویی هضم کنم و از ویتامین های ناراحتی
برای سلامتی روح استفاده کنم.
امشب سه تایی . بی حمید و وحید ، نشسته بودیم ..
توی همین اتاق .
چقدر خاطره و داستان داشتیم از گذشته هایی
که می دانستیم دلمان برایشان تنگ شده است.
جای حمید و وحید خالی است.
پ.ن : الحمدلله الذی نور وجه حبیبه..
چقدر گاهی «شکست» خوب است.
۸۷/۰۶/۱۵