Unknown
پنجشنبه, ۲۸ شهریور ۱۳۸۷، ۱۲:۳۰ ق.ظ
می گفت شهید بهشتی روزهای آخر
دو بیت شعر را مدام با سوز دل و آه حسرت
زمزمه می کرد :
درد عشقی کشیده ام که مپرس
زهر هجری چشیده ام که مپرس
همچو حافظ ، غریب در ره عشق
به مقامی رسیده ام که مپرس..
۸۷/۰۶/۲۸
می گفت شهید بهشتی روزهای آخر
دو بیت شعر را مدام با سوز دل و آه حسرت
زمزمه می کرد :
درد عشقی کشیده ام که مپرس
زهر هجری چشیده ام که مپرس
همچو حافظ ، غریب در ره عشق
به مقامی رسیده ام که مپرس..
راز های مرموز دل های عاشق اقیانوسی به پهنای کهکشان
هاست. واما
بر من قلم قضا چو بی من رانند
پس نیک و بدش زمن چرا میدانند
دی بی من و امروز چو دی بی من و توست
فردا به چه حجتم به داور خوانند
کهنه معلم ارومیه