Unknown
پنجشنبه, ۹ آبان ۱۳۸۷، ۰۱:۳۰ ق.ظ
گفتی به تو گر بگذرم از شوق بمیری
قربان قدت .. بگذر و بگذار بمیرم
هر زخم زدی حسرت زخم دگرم بود
این بار نمردم .. که دگر بار بمیرم..
۱. ربنا لا تجعلنا فتنه لقوم الظالمین
و نجّنا به رحمتک من القوم الکافرین
سوره ی یونس
۲. {
ز هر خون دلی، سروی قد افراشت..
ز هر سروی، تذروی نغمه برداشت...
صدای خون در آواز تذرو است..
دلا !..این.. یا....د....گا...ر خون سرو است..
}
۳. "- دو بلیت برای نخستین شب اجرای تازه ترین نمایشام ضمیمه کرده ام؛
یک دوست
همراهتان بیاورید...البته اگر داشته باشید. "
(پیام جرج برنارد شاو به وینستن
چرچیل)
-" ممکن است برای نخستین شب نتوانم بیایم، شب دوم خواهم آمد...
البته اگر وجود داشته باشد. "
(پیام وینستن چرچیل به جرج برنارد شاو)
۸۷/۰۸/۰۹
بیچاره دلم در غم بسیار افتاد
بسیار فتاده بود اندر غم عشق
اما نه چنین زار که این بار افتاد
سودای تو را بهانه ای بس باشد
مدهوش تو را ترانه ای بس باشد
در کشتن ما تیر زنی٬ تیر جفا
ما را سر تازیانه ای بس باشد...