Unknown
يكشنبه, ۲۴ آذر ۱۳۸۷، ۱۲:۳۰ ق.ظ
بس که دیوار دلم کوتاه است ،
هر که از کوچه ی تنهایی من می گذرد،
به هوای هوسی هم که شده
سرکی میکشد و ...
می گذرد!
پ.ن ۱: به قول شاعر :
غم با همه بیگانگی . هر شب به ما سر میزند!
پ.ن ۲ : یه نکته ی شعرهای فرنگی اینه که
زیاد -وصال- و -فراق- نداره..
کلی که بخواد مایه بذاره شاعر ، از -زیبایی- میگه.
اما به هر صورت اون -زیبایی- رو
حق مسلم خودش میدونه..
و «نه» لای شعرش نمیره!
۸۷/۰۹/۲۴
"من اخیرا نه دروغی گفتم
نه چیزی (از این دست) از ذهنم گذشته!
اما خدا یه پس گردنی محکم بهم زد
که سرما خوردم :دی
اونم یه جوری که فکر کنم آخرین سرما خوردگی عمرم باشه :دی
گفتم: آخه خدا چرا میزنی!؟
حافظ خودش رو انداخت وسط گفت:
گناه اگرچه نبود اختیار ما حافظ
تو در طریق ادب باش و گو گناه من است!"
مصائب یک نفرین شده