دل آرام



بایگانی

Unknown

چهارشنبه, ۱۲ فروردين ۱۳۸۸، ۱۲:۳۰ ق.ظ

ترسم ای دلنشین دیرینه
سرگذشت تو هم ز یاد رود..

آرزومند را غم جان نیست

آه اگر آرزو به باد رود..




پ.ن : مسیر را کوتاه می کنم تا به دست های تو برسم
و تو درست همان گونه که باید هستی
ولی نه آن زمان که دیگر من هستم..

می دانم جایی گوشه ی همین سفر نشسته ای
تا من یکبار هم که شده
محض رضای خدا
با اسم صدایت کنم
و تو بازگردی
به دفتر کهنه ی آرزوهایم..

۸۸/۰۱/۱۲

نظرات (۵)

از ترکیب های زیباتون لذت بردم
محمدومینو
یاد آن آیه افتادم
«یا لیتنی..»
نه ...اصلا ساکت نیستم
مشکل از عضلات صورت است که خشکیده اند!
کلمات خسته کننده اند
و زیبایی در هیچ لبخندی نمانده..

نه اصلا ساکت نیستم..
اتفاقا خیلی هم شلوغم..
در من حالا چند تا چمران و همت .. غصه مانده..

مجنون های سنتی عشق کوچه و پس کوچه اند
و مجنون های مدرن عشق اتوبان و لایی..
آ..یادم رفت بگویم
من از روی هر دوچرخه ای یکبار افتاده ام
به نحوی که هر بار از من و دوچرخه یکی مان زنده ماند
.. تصادف می کنم
با خاطراتی که هیچ وقت حقیقت نداشتند
بی مروت ها..
شاید بگویی کم اخلاص بودم
یا قدم نمی رسید به لبه ی لطفت..
یا اسمت را درست یادم نبود
یا اشک هایم بی مایه بود..
هر چه..
دیگر مهم نیست..
ولی من منتظر می مانم
میدانم که یکبار دلت به رحم می آید
و می بخشی ام به دعای نورانی ات.
زنده ام هنوز؟
چقدر لاابالی اند
این فکرها
که هنوز اطراف تو پرسه می زنند
و نمی خواهند باور کنند
که " من "
هفت کفن پوسانده است ...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی