Unknown
چهارشنبه, ۹ ارديبهشت ۱۳۸۸، ۱۲:۳۰ ق.ظ
مرا نصیب غم آمد
به شادی همه عالم
چرا که از همه عالم
محبت تو گزیدم..
پ.ن : روزگار زیاد باهوش و استعداد نیست
اما حافظه ی عجیبی دارد..
خوب هم می داند که کجا به یاد بیاورد..
پ.ن : به دو زلف یار دادم دل بی قرار خود را
چه کنم..سیاه کردم همه روزگار خود را..
بهار را دنبال می کنم
به دست های تو می رسم..
۸۸/۰۲/۰۹
بیهوده تماشاگر گلزار نیم
بر حاشیهی کتاب چون نقطهی شک
بی کار نیم اگر چه در کار نیم
امروز در این شهر چو من یاری نی
آورده به بازار و خریداری نی
وان کس که خریدار، بدو رایم نی
وان کس که بدو رای، خریدارم نی..!