عجب عکسیه این ... دلم می خواد تا صبح بهش زل بزنم و یه چیزایی رو فراموش کنم و به یه چیزایی فکر کنم که... مهم تر از همه خودم که کجا دارم میرم... منم مثل همیشه و همه عمر منتظرش می مونم... محبت... از اون واژه هایی که گاهی شک می کنم معلم معنیشو بهم یاد داده یا نه... حلوا به کسی ده که محبت نچشیده ست... واقعا درود بر روح پاک سعدی...
من از تهمت و توهین نمی ترسم. اما مریض هم نیستم که ازش استقبال کنم.
باید یه چند نفری اونجا شخصا عذرخواهی کنند و قول بدهند که دیگه از این حرفا نزنند.. اونها میتونند با حرف من مخالف یا موافق باشند اما به حکم ادب . نباید موضوع رو شخصی کنند.
من روزه ی سکوت گرفته ام. این چند خط را هم محض خاطر نازنینت نوشتم..
قربانت
ارسال نظر
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیانثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
بی سروسامانی ها را...