دل آرام



بایگانی

Unknown

چهارشنبه, ۲۳ دی ۱۳۸۸، ۱۲:۳۰ ق.ظ

گدایی پادشاهی را
به شوخی دوست می دارد
نه با او می توان بودن ..
نه بی او می توان گفتن ..

نه با او می توان بودن ..
نه بی او می توان گفتن ..



الحمدلله علی طول اناته فی غضبه
و هو القادر علی ما یرید ..

الحمدلله الذی یجیبنی حین انادیه .. .

۱.باران شب را دوست دارم .. انگار که در آن دورها
که نمی خواهی حتی ببینی
تمام دل خوشی ها
اتفاق می افتند..

۲. نگفته بودم ..میشود به تاریکی قسم خورد؟
دیدی حالا ..
بیخود تمام روز را
دنبال آفتاب بودی ..

۳. 

 بعقوب نبی گمان کرد
که یوسفش را گرگ دریده ..
و چشمانش دیگر ندید ..

اما من پیامبری دیده ام
از نسل مادرم
که یوسفش را گرگ ها
دریدند ..
و او همان جا بود
یا چند قدم آن طرف تر ..
میان خیمه های نیمه سوخته ..
و با گوشه ی چادر
کوه های سرازیر غم را
در چشمانش
جا به جا می کرد ..


۸۸/۱۰/۲۳

نظرات (۵)


اللهم انا نشکو الیک فقد نبینا صلواتک علیه وآله وغیبة ولینا وکثرة عدونا وقلة عددنا وشدة الفتن بنا وتظاهر الزمان علینا..
سلام...
خیلی خوبین! خیلی!
مطمئن ام اگه ته ته دنیا صفحات وبلاگ شما رو یه مانیتور بزرگ باشه٬همه ی اونایی که به اونجا رسیدن بر می گردن...
با ارامش٬
این وبلاگ داره به نحو احسن به رسالت اش عمل می کنه...
هم ذکره..
هم دل ارام...
یه دنیا ممنون
اذکرنی عند ربک ...
.
.
.
خیلی وقت بود اینجا نیومده بودم ... همون طور که هیچ کجا نمیرم ... اما اینجا هنوز آرام بخش است و آرام ....
سلام

اشعار بهمراه تصاویر زیبا هستند.خیلی کم عربی بلد هستم.

از آشنایی با وب شما خوشحالم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی