Unknown
دوشنبه, ۲۳ فروردين ۱۳۸۹، ۱۲:۳۰ ق.ظ
سراسر درد و آهم کن
.
.
.
فقط یکدم
نگاهم کن !
« راستی در میان این همه اگر
تو چقدر بایدی؟ »
قیصر..
پ.ن :
از حال و روزم هیچ کس جز خدا خبر ندارد.
و کفی بالله شهیدا ..
و من
مثل تمام روزهای زندگی ام
جز به رحمت اش
به هیچ امیدی نمانده ام..
و لبخند دروغین هیچ شبی
روزم را تاریک نکرده..
پ.ن : من این روزها یاد گرفته ام که از خودم ننویسم.
از خودم نگویم..از خودم دفاع نکنم..
تازه می فهمم حرف های دوستان پاک و مومن را
که می گفتند که اینها حدیث نفس است..
آری..این ها همه حدیث نفس بود.
اما من به دست های مادرم قول داده ام
که شبیه به مهربانی او بنویسم..
به آرامی قلب اش ..
به بغض در گلو پیچیده سوگند ..
۸۹/۰۱/۲۳