Unknown
جمعه, ۷ خرداد ۱۳۸۹، ۱۲:۳۰ ق.ظ
بر این در جان بده یا ترک ما گیر
بر این در سر بنه یا غیر ما جوی ..
پ.ن :
هدیه ی تازه ای نیست.
دل .. همان دل است. حتی خسته تر.
و غم همان غم ..حتی کهنه تر ..
و حالا دیگر فهمیده ام.
تمام این روزها..
تو منتظر قدم های من بوده ای.
نه من..
و من
تازه فهمیده ام
که از ازل
با اسم تو شروع شدم.
افسوس که کسی
این راز تاریخی را برایم نگفته بود..
پ.ن :
دستم نمی رود که چیزی از خودم بنویسم..
۸۹/۰۳/۰۷
مشهد بودیم 2 بار تماس گرفتیم.. تماس حاصل نشد