Unknown
شنبه, ۱۵ خرداد ۱۳۸۹، ۱۲:۳۰ ق.ظ
به زندانم .. به جان تو ..
پ.ن : لعنت به دنیای بدون تو ..
لعنت به روزهایی که باید خنده هایم را به زور حواله ی
دنیای سیاه شما بکنم..
لعنت به من.
که درست وقتی که شاعر غصه هایم بودی
دست تو را فراموش کرد
دلم..
نمی دانم چه بلایی سرم آمده..
اما باز هم خیال آن خواب ها را دارم.
همان ها که هنوز هم شیرینی اش
زندگی ام را می گرداند.
پ.ن : گاهی این -معیشة ضنکا- را که قرآن می فرماید
برای زندگی آنانی که - من اعرض عن ذکری-
در بند بند روزمره گی های اینجا می بینم.
اینجا آدم ها سطحی اند
خوشی های سطحی اند
ناخوشی ها سطحی اند..
ای صد رحمت به غم های عمیق..
ای دریغ از شوق های بی انتها..
پ.ن : من تنهایی ام را به تو تقدیم می کنم.
به تو که
دعایت پناهم بوده است
در لابه لای این همه درد..
۸۹/۰۳/۱۵
که زیرکان جهان از کمندشان برهند