Unknown
يكشنبه, ۹ بهمن ۱۳۹۰، ۱۲:۳۰ ق.ظ
آشیان مرغ دل زلف پریشان تو باد
پ.ن : حاج آقا همیشه در سجده ی آخر نمازش می خواند
یا خیر المسوولین و یا خیر المعطین
ارزقنی و ارزق عیالی من فضلک
انک ذو الفضل العظیم..
و من سطرهای دعای شریف ابوحمزه ثمالی و کلمات
نورانی دعای عرفه برایم مجسم می شود..
و یادم می آید که یک روز تا به امروز
گرسنه نبوده ام..و تشنه نبوده ام..
و خوابم مختل نشده ..
و همیشه مراقبم بوده اند
که نه جسمم و نه روحم آزار ببیند..
و همه و همه
وسیله بوده اند
تا تو روزی ام بدهی ...
هذا الذی رزقنا من قبل ...
پ.ن :
این بار چندمی است که قرآن را باز می کنم
و چشمم به آن آیه ی شریفه می افتد..
و بعد همچنان ادامه می دهم..
تا به آیات آتشین سوره ی طه می رسم
و دلم پر می زند ..
ما رخ ز شکر افروخته با موج و بحر آموخته
زان سان که ماهی را بود دریا و طوفان جان فزا..
۹۰/۱۱/۰۹
هزار تیر بلایت به جور می آید.
برون برو ز تعلق که وادی قدس است.
طهارتی که پگاهش سرور میآید.