Unknown
سه شنبه, ۴ مرداد ۱۳۸۴، ۱۲:۳۰ ق.ظ
پریشان سایه ای آشفته آهنگ
ز مغزم می تراود گیج و گمراه
چو روح خوابگردی مات و مدهوش
که بی سامان به ره افتد شبانگاه
درون سینه ام دردی ست خونبار
که همچون گریه می گیرد گلویم
...نمی دانم چه می خواهم بگویم
ز مغزم می تراود گیج و گمراه
چو روح خوابگردی مات و مدهوش
که بی سامان به ره افتد شبانگاه
درون سینه ام دردی ست خونبار
که همچون گریه می گیرد گلویم
...نمی دانم چه می خواهم بگویم
۸۴/۰۵/۰۴