Unknown
پنجشنبه, ۱۳ مرداد ۱۳۸۴، ۱۲:۳۰ ق.ظ
به تماشا سوگند
و به آغاز کلام
و به پرواز کبوتر از ذهن
واژه ای در قفس است.
حرف هایم مثل یک تکه چمن روشن بود:
من به آنان گفتم:
آفتابی لب درگاه شماست
که اگر در بگشایید به رفتار شما می تابد.
و به آنان گفتم:سنگ آرایش کوهستان نیست
همچنانی که فلز زیوری نیست به اندام کلنگ.
در کف دست زمین گوهر ناپیدایی است
که رسولان همه از تابش آن خیره شدند.
پی گوهر باشید.
لحظه ها را به چراگاه رسالت ببرید.
سهراب سپهری
۸۴/۰۵/۱۳
همین الانی پست اش کردین ..
داغ داغ تازه از تنور در امده :)