Unknown
دوشنبه, ۲ آذر ۱۳۸۳، ۱۲:۳۰ ق.ظ
خدایا!
شرمنده ام میکنی
لطف بی نهایتت کجا و من غافل و جاهل کجا!
خدایا!
تو را می خوانم
اللهم اغفر لی الذنوب التی تحرث الدعا
خدایا!
آنقدر غرق در شرمندگی ام که نمی توانم شکرت را به جای آورم
آن جا که مرد با درد هم قافیه شد
آن جا که غم مایه ی وصل است
آن جا که اشک موجب رهایی است
آن جا که چون تویی مهربان بر من نظر دارد..
و یا اقرب من کل قریب!
تنها قربت را برایم غربت بهانه بود..
آآّ غریبه..
شرمنده ام میکنی
لطف بی نهایتت کجا و من غافل و جاهل کجا!
خدایا!
تو را می خوانم
اللهم اغفر لی الذنوب التی تحرث الدعا
خدایا!
آنقدر غرق در شرمندگی ام که نمی توانم شکرت را به جای آورم
آن جا که مرد با درد هم قافیه شد
آن جا که غم مایه ی وصل است
آن جا که اشک موجب رهایی است
آن جا که چون تویی مهربان بر من نظر دارد..
و یا اقرب من کل قریب!
تنها قربت را برایم غربت بهانه بود..
آآّ غریبه..
۸۳/۰۹/۰۲