دل آرام



بایگانی

السلام علیک حین تقوم...

چهارشنبه, ۳۰ شهریور ۱۳۸۴، ۱۲:۳۰ ق.ظ
-------------------------
بنازم به بزم محبت که آنجا
گدایی به شاهی مقابل نشیند...



پ.ن:
ای بی هیچ فاصله!
عشق تو در دلهای ما مستدام باد!

پ.ن: دیدی تمام این دلتنگیهای چهار ساله بیجا نبوده است؟
من از دیار حبیبم نه از بلاد غریب
مهیمنا به رفیقان خود رسانم باز...

چشمانم را بسته بودم
روبرویم تصویر ماه و گنبد و شبی پر استعاره بود
هیچ گاه چنین آرام نبودم...
کابوس روزهایی که دیگر چنین ساده نتوانم به خود بازگردم،
آزارم میداد..
قدر دقیقه ها را دانستم!
۸۴/۰۶/۳۰

نظرات (۴)

یا علی آقا. یا علی.
توضیح:
کامنت قبلی یک تکه اردو جهادی است.
جوابش خودشه. مثل How do you do
..
خیلی خوب بود محمد جان. خیلی خوب. خدا صد در دنیا یک در آخرت بهت اجر بده! فکر می کنم باید خودم هم یک برنامه مدون برای این کارها داشته باشم.
..
باز هم ممنون. لطف کردی.
ببین جاسا..اینجا را که می بینی!؟...من و حسین دقیقا اینجا خوابیده بودیم که شما از قصد گم شدین!
vb: وقتی از مسجد اومدیم بیرون و قبل از شروع بحث درباره دعای افتتاح .. شما را دیدم و به علیرضا گفتم که وحید و حسین آنجا خوابیده اند. مواظب باش گمشان نکنیم. البته فقط بخاطر اینکه کفش های محمد دست من بود .. و گرنه من عاشق از قصد گم شدن هستم! اون وقت همه ملت اعصابشان میریزه به هم که این فلان فلان شده کجا گذاشته رفته در حالیکه در دل کلی بهشان می خندم!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی