السلام علیک حین تقوم...
چهارشنبه, ۳۰ شهریور ۱۳۸۴، ۱۲:۳۰ ق.ظ
-------------------------
بنازم به بزم محبت که آنجا
گدایی به شاهی مقابل نشیند...
پ.ن: ای بی هیچ فاصله!
عشق تو در دلهای ما مستدام باد!
پ.ن: دیدی تمام این دلتنگیهای چهار ساله بیجا نبوده است؟
من از دیار حبیبم نه از بلاد غریب
مهیمنا به رفیقان خود رسانم باز...
چشمانم را بسته بودم
روبرویم تصویر ماه و گنبد و شبی پر استعاره بود
هیچ گاه چنین آرام نبودم...
کابوس روزهایی که دیگر چنین ساده نتوانم به خود بازگردم،
آزارم میداد..
قدر دقیقه ها را دانستم!
بنازم به بزم محبت که آنجا
گدایی به شاهی مقابل نشیند...
پ.ن: ای بی هیچ فاصله!
عشق تو در دلهای ما مستدام باد!
پ.ن: دیدی تمام این دلتنگیهای چهار ساله بیجا نبوده است؟
من از دیار حبیبم نه از بلاد غریب
مهیمنا به رفیقان خود رسانم باز...
چشمانم را بسته بودم
روبرویم تصویر ماه و گنبد و شبی پر استعاره بود
هیچ گاه چنین آرام نبودم...
کابوس روزهایی که دیگر چنین ساده نتوانم به خود بازگردم،
آزارم میداد..
قدر دقیقه ها را دانستم!
۸۴/۰۶/۳۰