Unknown
يكشنبه, ۶ آذر ۱۳۸۴، ۱۲:۳۰ ق.ظ
آفتاب را از تو دریغ خواهم داشت
تا خرده خرده بشکافی اش، واز آن هزاران ستاره بسازی!
ماه را نیز از تو پنهان خواهم داشت
تا به خاطر کوه نور، دریای مروارید را انکار کنی!
ستاره ها را نشانت نمیدهم
تا بگویی خوشا شب های بی مهتاب!
آسمان را به تو می بخشم
تا ندانی که چه باید کرد...
پ.ن : من از اوون آسمونه آبی می خوام...!
پ.ن: خوشحالی شما! مرا بیشتر شاد می کند!
این آرزوها از ما گذشته است...
منتظرم تو هم انسان شوی و روزی بگویی:خوشا شب های بی مهتاب!
۸۴/۰۹/۰۶