Unknown
دوشنبه, ۵ دی ۱۳۸۴، ۱۲:۳۰ ق.ظ
دلم تنگ دیدار دوباره است..به همین زودی!
کاش می شد با آنها
همسفر خانه اش باشم!
و باز هم او بود که
تپش تب زده ی نبض مرا می فهمید!
مثل خورشید که خود را به دل من بخشید!
پ . ن : مرا از یاد برد آخر
ولی من
بجز او عالمی را بردم از یاد!
پ.ن: اذا مسه الشر جزوعا و اذا مسه الخیر منوعا...
۸۴/۱۰/۰۵
وبلاگ ات با حاله اگه خواستی یه سرم به وبلاگه من بزن