Unknown
پنجشنبه, ۱۷ فروردين ۱۳۸۵، ۰۱:۳۰ ق.ظ
الهی و سیدی و مولای و ربی
صبرت علی عذابک
فکیف اصبر علی فراقک
و هبنی صبرت علی حر نارک
فکیف اصبر عن النظر الی کرامتک
ام کیف اسکن فی النار و رجائی عفوک ...
پ.ن : این روزها دلم برایت تنگ شده است..
یاد خنده هایی که همیشه بوی وصال میداد.
برای عطر حول حالنای سال تحویلت...
حتی دیگر به رویا نمی بینمت.
زمین است که فاصله ها را محو میکند.
تو آسمانت بالاتر از سقف حسرت من بود...
افسوس...
انی مهاجر الی ربی...
۸۵/۰۱/۱۷