Unknown
شنبه, ۹ ارديبهشت ۱۳۸۵، ۰۱:۳۰ ق.ظ
گفتـم نگـرم روی تــو
گفتــا بــه قیــامـت!
گفتم روم از کــوی تــو
گفتــا بــه سلامت!
گفتم چه خوش از کار جهان؟
گفت غم عشق
گفتم چــه بــود حـاصل آن ؟
گفت ندامت!
دامــن ز کفــم می کشی و می روی امــروز
دست مــن و دامـــان تـــو فــردای قیامت!
گفتــا بــه قیــامـت!
گفتم روم از کــوی تــو
گفتــا بــه سلامت!
گفتم چه خوش از کار جهان؟
گفت غم عشق
گفتم چــه بــود حـاصل آن ؟
گفت ندامت!
دامــن ز کفــم می کشی و می روی امــروز
دست مــن و دامـــان تـــو فــردای قیامت!
۸۵/۰۲/۰۹