دل آرام



بایگانی

Unknown

چهارشنبه, ۲۰ ارديبهشت ۱۳۸۵، ۰۱:۳۰ ق.ظ

 

از کوی ِ تو ره گم نکنم خانۀ خود را

دیوانه شناسد ره ِ ویرانۀ خود را

 

مستیم و ره ِ کوی ِ تو نادیده! سپاریم

با اینکه ندانیم ره ِ خانۀ خود را

 

از آتش ِ دل ، شب همه شمعی بفروزم

تا گم نکند غم ره ِ کاشانۀ خود را !

 

بنما رخ و بنگر که دهد جان و نداند

شمعی که نیفروخته پروانۀ خود را

 

مجمر شدم از خویش و دریغا که ز ِ ساقی

بگرفتم و دادم به تو پیمانۀ خود را . . .

         پ.ن : . . .

۸۵/۰۲/۲۰

نظرات (۴)

سلام این چه دل آرامیی است که شعر حافظ آنهم این ابیات بر زبانش جاری است. ...آرزوی موفقیت دارم
می بخشید در کامنت قبلی اشتباه تایپی در آدرس وبم داشتم...   تصحیحش کردم  نه اینکه باید حتما سر بزنید ...گفتم تصور میشود سر کاری بوده...
    :

در بوستان حریفان مانند لاله و گل
هر یک گرفته جامی بر یاد روی یاری
چون این گره گشایم؟ و ین راز چون نمایم؟
دردی و سخت دردی کاری و صعب کاری
هر تار موی حافظ در دست زلف شوخی
مشکل توان نشستن در این چنین دیاری...

حاجی سلام....
چه خوبه این بخش نظر هم داره!!!!!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی