Unknown
دوشنبه, ۱ خرداد ۱۳۸۵، ۰۱:۳۰ ق.ظ
من ، هم سفر باد سحر خواهم شد
خاک گذر اهل نظر خواهم شد
در آتش عاشقی به سر خواهم شد
پولادم!
و آبدیده تر خواهم شد!
پ.ن : برای من حکم هجرت دارد...
باید از همه چیز گذشت!
هر چند دیرزمانی است که ماندن نیز برایم
همین حکم را پیدا کرده است...
پ.ن : دیروز یکی از مستخدمین دانشکده می گفت:
دیگر رو به تمام شدنیم!
به لحن تعارف گفتم؛
به نظر من با پنج سال پیش خیلی تفاوت نکرده ای...
گفت: من امروزم!
گفتم: یعنی چه؟؟؟
سکوت کرد...
آمدم کمک کنم در پاسخش که :
یعنی -دیروز- نیستی!؟
گفت:
و فردا نخواهم بود...
پ.ن :
رودیم و به لب سرود دریا داریم...
۸۵/۰۳/۰۱
محمد جان یه خواهشی ازت دارم....
اگه ممکنه وبلاگ من رو از بین لینک هات پاک کن.